۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه


مسئول تحریمات:
دشمنی با اسلام یا غنی سازی هسته ای؟

هفته ی  گذشته، هفته ای بود  که روزهای پر تلاطمی را پشت سر داشت، روزهایی که بازار، نبض اقتصاد کشور، سخت آشفته و شوریده گردید و معاملات و داد و ستد در هوا معلق ماند. بازاری ها کرکره های مغازه شان را پائین کشیدند و دست به اعتراض زدند؛  روزهایی که حرف از "بحران " و اتهام "سوء تدبیر " به رئیس دولت بمیان آمد و امامان جمعه در سراسر کشور بویژه امام جمعه ی موقت تهران، احمد خاتمی، یکی دیگر ار فرشتگان مقرب بارگاه ولایت، بر فراز منبر فرمانروایی، انگشت بسوی رئیس جمهور نشانه رفته و وی را از "فرا افکنی " بر حذر داشتند. برحسب عادت، رئیس جمهور نیز زیر بار تهمت "سوء تدبیر " نرفت. با کنایه و اشاره به تصفیه حساب با افراد و نهادهای رقیب پرداخت و به نوبه خود اتهاماتی را متوجه آنها نمود. اما، بوجود "بحران " اعتراف و تاثیر تحریمات و فرو افتی در آمد نفت و دلالان ارز را سبب آشوب در بازار خواند، چنانکه گویی او هم در نظام ولایت، دارای اقتداری ست و یا از پادویی و فرمانبری، به فرماندهی رسیده است. حتی حضرت ولایت خود نیز وارد صحنه شد و در برابر خیل پرشور مزد بگیر ان فرمانبر، ضمن انکار تاثیر تحریمات و تایید آرامش و ثبات حاکم بر کشور، مشتی نیز به طرف غلامی که بر تخت ریاست جمهوری نشانده بود، پرتاب نمود و گفت:

"دشمنان تلاش دارند تا موضوع تحریمها را بزرگ نمایی کنند و متأسفانه برخی هم در داخل با آنها همزبان میشوند."(جهان نیوز،12 مهر 91)
آری حضرت ولایت همیشه از راندن حقیقت به زبان شکوه دارد. طبیعی ست که از تاثیر مخرب و ویران کننده تحریمات سخن راندن، همزبانی با دشمنان نظام خوانده شود. چه حضرت ولایت خود با آگاهی به واکنش غرب، فرمان غنی سازی هسته ای را صادر نموده است. از عواقب و نتایج زیانبار و هزینه ی سنگین آن کاملا  آگاهی داشته است. اما در صدور این فرمان نه منافع ملت بلکه منافع ولایت را در نظر داشته است. چه بقای نظام همیشه در گرو تشنج زایی و تشدید تنش با غرب بویژه با آمریکا بوده است. رابطه با آمریکا که اتصال یافته است به غنی سازی هسته ای از چنان اهمیت و حساسیتی برخوردار است که تنها شخص ولایت میتواند در باره ی آن تصمیم بگیرد. یک نفری. شاید با الله است که مشاوره میکند. شاید بهمین دلیل است که او مسئولیت فقر و محنت و عقب ماندگی ای که تحریمات ببار خواهند آورد، هرگز بدوش نخواهد گرفت. چرا که او جلوه الله است. آیا میتوان مسئولیتی هم برای الله قائل شد؟ مسئولیت ناپذیری یکی از خصیصه های فرمانروایی ست. در سرزمین پهناور ایران، هیج کس دیگری حق ندارد، از جمله رئیس جمهور، "بازتابنده ی " اراده ی ملت، رابطه با آمریکا و غنی سازی هسته ای را مورد چند و چون قرار دهد. این تصمیم را، این تصمیم سرنوشت ساز را که تاثیرت ویران کننده ی آن به نسل های آینده نیز منتقل خواهد شد، تنها یکنفر، یکتا و یگانه اتخاذ میکند. چه، این است شیوه ی حکمرانی در دین اسلام، دین کامل و ابدی در ستیز و خصومت با جمهوریت و مردم سالاری.

رئیس جمهور کشور، احمدی نژاد، مدیر پر ذکاوت و با هوشی سرشار برخاسته از ذات لومپنی وی، در مصاحبه ای مطبوعاتی در یک کشور خارجی- در واقع در خاک "دشمن- " رئیس جمهور کشور ما در پاسخ به سوال خبرنگاری در رابطه با آمریکا، گفته بوده است  که(نقل  به مضمون) چنانچه احترام متقابل و برابری بین دو کشور لحاظ شود، دروازه مذاکره با آمریکا باز است. چه مصیبتی که بپا نشد. امام جمعه ها در سراسر کشور بویژه امام جمعه ی موقت تهران، احمد خاتمی، بر فراز منبر فرمانروایی، به ریاست جمهوری نهیب زد که "به چه مناستبی؟ " آیا در چنین شرایطی میتوان از مذاکره و مسالمت با دشمن سخن گفت؟ آمریکا میخواهد ما را بزانو در بیاورد و پای میز مذاکره بکشاند. حال آنکه ما در پی آن هستیم که پوزه آمریکا را بزمین بمالیم و تمدن غربی را از بیخ برکنیم. وی ضمنا هشدار داد که  مبادا   "مسئولین " دچار بگومگوهای دشمن خوشحال کن شوند. امام جمعه میتواند چنین به مسئولین هشدار بدهد چون خود بواسطه ی ولایت، فرمانروای نهایی، عاری از مسئولیت است. او خطاب به آنانی که بر قراری رابطه با امریکا را زمزمه میکنند، گفت:

"سی و سه سال پیش امام (ره) فرمودند آمریکا شیطان بزرگ است آیا در این سی و سه سال از شیطنت این کشور کم شده است؟ خیر بلکه شیطنت آمریکا سی و سه برابر شده است."(جهان نیوز، 14 مهر 91).

بدون شک در سی و سه سال آینده نیز کم نخواهد شد. یعنی که آنچه امام گفته است مطلق است و معتبر تا قیامت.  یعنی که خیال آسوده دارید که کوچکترین روزنه ای برای ترک مخاصمات و دشمنی ها و یا خدای نکرده صلح و مذاکره با آمریکا و کشورهایی که همدست آمریکا هستند، وجود ندارد. هر کس بجز این گوید، جنایتکار و خیانتکار است، محارب با خدا و مفسد فی الارض شناخته میشود، پیامی هراس آور بیانگر اراده و خواست حضرت ولایت  که امام جمعه ها، مجیزگویان و مزدبگیران ولایت در سراسر ایران، در بوغ و کرنای رژیم دین میدمند. تا کنون، هر آن کس  که  دهان به اعتراض و نفی و نقد  گشوده است، آن دهان را چنان کوبیده اند و می کوبند که هرگز بار دیگر باز نگردد.

اما این سبب نشود که حضرت ولایت خود بر فراز منبر فرمانروایی از تحریمات دهان به شکایت نگشاید. در سفر "پرشکوه " و "جلال " خود، به  بجنورد در برابر مردمی  که بدانجا کشانده شده بودند تا عظمت، وحدت و یگانگی ولایت و ملت را به نمایش بگذارند،  "رهبر معظم انقلاب" تحریمات را "وحشیانه " و جنگ علیه یک ملت خواند. ولی تحریمات را ناشی نه از صدور فرمان حضرت ولایت مبنی بر ادامه ی غنی سازی هسته ای و در راستای جلوگیری از راه اندازی یک رقابت هسته ای در منطقه بلکه از دشمنی دیرینه ی غرب با اسلام شناسایی نمود و گفت:

"آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، تلاش دارند تا این تحریمها را به دروغ به موضوع انرژی هسته ای مرتبط کنند در حالیکه در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی که تحریمها شروع شد، موضوع انرژی هسته ای به هیچ وجه وجود نداشت." (جهان نیوز، 19 مهر،91)

آیا تعجب آور خواهد بود اگر حضرت ولایت بدون هیچگونه شرمی، غرب را متهم به دروغگویی کند که مسئله آنها نه غنی سازی هسته ای بلکه ناشی از خصومت و دشمنی با اسلام است. که غنی سازی هسته ای بهانه ای بیش نیست برای اسلام ستیزی؟ نیازی به گفتن نیست که خداوندگار، "رهبر معظم انقلاب " دارای آزادی مطلق است. هرچه که اراده کند میتواند بزبان آورد. و آنچه که میگوید چیزی نیست مگر حقیقت مطلق و بدون چون و چرا. آیا کسی میتواند حضرت ولایت را متقابلا  دروغگو- در واقع یکی از بزرگترین در تاریخ- بنامد؟

چیست، اما، انگیزه ی غرب در دشمنی با اسلام، سنگری که حضرت ولایت در آن پناه گرفته است؟ پاسخ بدان ساده است. از زمانیکه که اسلام به جایگاه اصلی خود بازگشته و بر مسند قدرت جلوس یافته است، سلطه ی غرب، بویژه سروری آمریکا را به چالش کشیده است. سلطه آمریکا در آغاز در ایران براندازی شد و هم اکنون در کشورهای عربی شمال آفریقا، در حال عقب نشینی ست. آمریکا و غربیها از گسترش دین اسلام است که بخود میلرزند. این سر کشی، این ایستادگی و مقاومت در برابر قدرتهای جهانی به رهبری آمریکا است که غرب را آشفته ساخته است و بر علیه جمهوری اسلامی بر انگیخته است. حال آنکه، حضرت ولایت خود بخوبی میداند که در درون ش نسبت به غرب و تمدن غربی چه کینه و تنفری احساس میکند. چقدر دوست دارد که اسرائیل را نابود سازد و پوزه ی آمریکا را بزمین بمالد. که حضرت ولایت احساس میکند از تشدید تضاد و خصومت با غرب زیانی نمی بیند، همیشه سود بسیار برده است. هم توانسته است خفقان و خاموشی را بر قرار سازد و هم به مبارزه ی خستگی ناپذیر با مظاهر غربی، از جمله تمامی رفتار و گفتاری که دلالت بر رهایی از قید و بند و نظم و انضباط یک زندان بزرگ کند، مثل پدیده ی "بد حجابی، " "مدگرایی، " "هنجار شکنی" و "بی بند و باری."

البته،ترس و واهمه ی علما و فقها و مراجع تقلید در حوزه های علمیه، از تمدن مادی، چه غرب و چه شرق، پدیده ی تازه ای نیست. تمدن شرق را پست میدانستند و میدانند بخاطر ماهیت خدا گریز آن. با غرب به ستیز بر خواسته اند و هنوز هم، چون با خود آزادی میآورد و یا بقول منبر نشینان، بی بند و باری، شهوت و شکمبارگی. بدین دلیل رابطه با غرب، ذاتا فساد آور و تباه کننده است. غرب فرهنگ سرکشی میآورد و نا فرمانی.

بعبارت دیگر، این غرب نیست که با اسلام در ستیز است بلکه بعکس این اسلام است که دشمن آشتی ناپذیر غرب و تمدن غربی ست، تمدنی که از آن بوی آزادی به مشام میرسد. غرب از اسلام هراسی در دل ندارد. اسلام مداران در سراسر غرب پراکنده اند. در دل تمدن غرب، در معابر عمومی، بندگی و عبودیت خود را به معرض نمایش میگذارند و بساط نمازگزاری را برپا میکنند، چنانکه گویی که یک مسلمان خوب میتواند و یا بخودی خود یک انسان خوب و اخلاقی و با وجدان است. اما، کدام کشور اسلامی، به یک اروپایی و یا آمریکایی اجازه میدهد که در خاکشان کلیسا بسازند و به تبلیغات دین خود بپردازند. بر تعداد مسلمانانی که به آمریکا و اروپا مهاجرت میکنند، هر روز افزوده میشود. زنان آزادند که خود را سراسر زیر حجاب پنهان کنند. آیا یک خانم غربی بدون حجاب حق نفس کشیدن در جمهوری اسلامی را دارد؟ این اسلام است که از غرب کینه در دل دارد و خود را نه قربانی فرهنگ عبودیت و بندگی بلکه قربانی دست استعمارگران غربی میدانند.

امروز غرب در پی سلطه افکنی نیست. در پی داد وستد است. در پی تولید ثروت است. در پی بهتر ساختن شرایط زندگی برای ملتهای خود هستند. کمتر کشوری هست که نخواهد با ایران داد و ستد کند چون متضمن سود دو طرف است. ممکن است که به اسلام و آداب و رسوم و بویژه ارزش های استبدادی نهفته در آن با دیده حقارت بنگرند، ولی به جرات میتوان گفت که غرب، نه از اسلام هراسی در دل دارد و نه کینه آنرا در درون می پروراند. اگر قرآنی به آتش کشیده میشود به آن دلیل است که انجیل و تورات هم میتوانند به آتش کشیده شوند. آتش زدن کتاب در غرب آزاد است. شاید به آن دلیل که تقدس را در کاغذ و مرکب نمی بینند. تقدس در منظر آنها چیزی ست بیشتر از یک جلد کتاب. نمیتواند سوخته و دود شود و به آسمان رود. نیز در غرب، فیلم سازی هم، نه نیاز به مجوز وزارت ارشاد دارد و نه کسب پروانه. در غرب بر عکس اسلام، بیان را به زنجیر نمیکشند. به زندان نمیاندازند. ممکن است یک فیلم اسلام ستیز، چندی را هم بخود جلب کند. اما به دشواری میتوان آنرا نمودی  از خصومت غرب با اسلام خواند. آمریکایی ها در عراق و افغانستان و در مصر و تونس با اسلام به ستیز بر نخواستند. اسلام مداران بودند که بر روی کسانی شمشیر کشیدند که یوغ سی ساله صدام حسین را از گردن آنها بر انداخته و از خواری و حقارت نجات بخشیده بود. غرب دوران تاریکی را پشت سر نهاده است. این اسلام است که هنوز در تاریکی میزید و از روشنایی هراس دارد. نظام ولایت الگوی اسلام راستین است، سراسر کین و نفرت، ستیز و خصومت، نظام فرمانراوایی و فرمانبرداری. بی جهت نیست که غرب از اسلام اتمی، خواب به چشم ندارد. این است که بمنظور جلوگیری از ظهور آن به تحریمات و محاصره اقتصاد متوسل شده به آن امید که کار به لشگر کشی و جنگ خونین، نکشد.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر