۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

خداوند خامنه ای: منشاء نا امنی

پس از وارونه ساختن حقایق بر محور اخلاق عبودیت و بندگی، سختگیری بر تن و "نورانی " ساختن دل و پیمودن "صراط مستقیم،" در خطبه ی عبادی، ساحر بزرگ، خداوند خامنه ای، خطبه سیاسی و یا خطبه ی ریاکاری را در عید فطر، روز جشن به پایان رسیدن خود آزاری و بیدار سازی وجدان ها،  با سلام و صلوات و حمد و ستایش الله و رسول خدا و خاندان او، آغاز نمود. سپس به مناسبت راه پیمایی روز قدس، پس از چندین هفته متوالی دمیدن "صفا " و "صمیمیت " در روح  و زدودن "حسد و بخل و کبر و شهوت " از درون در ماه مبارک رمضان، مراتب امتنان و رضایت خویش را از امت اسلامی برای ابراز انزجار و تنفر و آمادگی برای کین خواهی از قوم صهیونیسم،  بجای آورد؛ از سر خلوص و فروتنی از بیخ آسمان  بر زمین خزیدن گرفت و از ژرف ترین نقطه ی جانش ناله برآورد و گفت:

 "من قابل نيستم كه بخواهم از اين ملت بزرگ تقدير يا تشكر كنم؛ صاحب چيزى هم نيستم؛ متعلق به خود مردم است؛ براى خودشان كردند و درست قدم برداشتند(جهان نیوز، 9 شهریور 90)."

بدرستی روشن نیست که ساحر بزرگ، چرا نا گهانی خود را حقیر و خوار بشمار میآورد؟ آیا میخواهد بگوید که او مبرا از شهوت است و قدرت ؟ آیا منظورش این است که خود باین گناهان آلوده نیست؟ پاک است و مطهر؟ نه شکوهی را خواهد و نه جلالی؟ آیا این آلوده کردن آب و صید ماهی نیست؟ معرکه گیری و روضه ی شهادت و جلب ترحم نیست؟ آیا میتوان باور کرد که ولایت، جلوه ی الله،  نهایت و غایت و حقیقت ، یعنی که "همان ولایت رسول الله،" در همان حال هیچ و بی" قابل" باشد؟ آیا میتوانی هم چکش باشی و هم میخ در یک زمان واحد؟ مسلم است که او میخ نیست که چکش بر سرش فرود آید. اینجاست که خداوند خامنه ای به قله ی ریا کاری صعود میکند با مهارت و تر دستی. بدان معنا که باید باور کنیم که خداوند خامنه ای نه صاحب لشگری است و نه سپاهی، نه دستگاه عریض و طویلی بنام "بیت رهبری،" نه صاحب وزارتخانه های اطلاعت و جاسوسی و تفتیش  و بازجویی ست و نه دوزخ و نه بهشتی؟ آیا بعنوان فرمانروای نهایی و فرمانده ی کل قوا، نه تسلیم و اطاعت میخواهد و نه فرمانبری و فرمانبرداری؟ شاید تعارفی بیش نیست و شگرد و ترفندی ست برای نرم سازی دل امت اسلامی و اشک گیری؟

 خداوند خامنه ای، در ادامه خطبه ی دوم خاطر نشان ساخت که کشور ایران که مهد شکوه و عظمت اسلام است، از آنچه جنبش عربی مطالبه میکند عبور کرده است. "مردم سالاری دینی" با خود "انتخابات " را به ارمغان آورده و آنرا نهادینه ساخته است. به مردم توصیه میکند که باید به انتخابات همچون یک "رحمت الهی " بنگرند. ساحر بزرگ با چسباندن تقدس به انتخابات، انتخاباتی که بمنظور مشروعیت بخشیدن به حکومتی که هرگز مشروعیت پذیر نبوده است و نیست، معماری شده است، برضد هرگونه چالشی واکسینه نماید، بویژه که اگر در ادامه "فتنه " و از "جریان انحرافی" ریشه گرفته باشد. هشدار میدهد که دشمن برای ربودن این هدیه ی الهی کمین کرده است. در انتظار آن است که از فرصت های انتخاباتی برای ضربه زدن به امنیت جامعه ی اسلامی، استفاده کند. خداوند خامنه ای از انتخابات چنان سخن میراند گویی که مصافی بس بسیار بزرگ در راه است و همه را به مراقبت و آمادگی و هشیاری، فرا میخواند. و میگوید:

"انتخابات كه مظهر حضور مردم است، مظهر مردم‌سالارى دينى است، بايد پشتوانه‌ى امنيت ما باشد. نبايد اجازه داد كه اين چيزى كه ذخيره‌ى امنيت است، پشتوانه‌ى امنيت است، به امنيت ما صدمه وارد كند. ديديد، حس كرديد، از نزديك لمس كرديد آن وقتى را كه دشمنان ميخواهند از انتخابات عليه امنيت كشور سوء استفاده كنند. بايد همه مراقب باشند، همه بهوش باشند. آحاد مردم، مسئولان گوناگون، منبرداران سياسى، كسانى كه ميتوانند با مردم حرف بزنند، همه مراقب باشند، مواظب باشند؛ از انتخابات مانند يك نعمت الهى پاسدارى كنند. البته ما حرفهاى گوناگونى درباره‌ى انتخابات داريم كه در زمان خود به مردم عرض خواهيم كرد."

بخودی خود روشن است که به خطر افتادن امنیت چه عواقب وخیمی ببار میآورد، گاردهای ضد شورش را با خود و زره، و نیز سپاه دین تا دندان مسلح و لشگر بسیجیان و لباس شخصی های قداره بند را به خیابانها میکشاند، میزنند، میگیرند، میبرند، شکنجه میدهند، جان میگیرند. به دیگر بیان، سخن ساحر بزرگ، خداوند خامنه ای تهدید آمیز است و هراس آور. که فرمان این است، شرکت باید همگانی باشد. در صحنه ظاهر شوند مالا مال از شور و اشتیاق در بزرگداشت اسلام برای نعمت و رحمتی که برای مردم ایران آورده است.  در غیر این صورت، یعنی اگر خانه بنشینی به معرکه ی انتخابات نپیوندی معلوم میشود که دشمن کار خودش را کرده است. همگانی باید با نظم و انضباط باید رعایت شود، از زیر تا بالا.  نه اینکه هر کس آزادانه بگوید آنچه میخواهد و همانند انتخابات ریاست جمهوری رای ولایت را که احمدی نژاد را بر گزیده بود نا دیده بگیرند و بار دیگر سبب "اغتشاش " و نا امنی شوند.
آنگاه به مسائل منطقه می پردازد و میگوید:

"حوادثى كه در منطقه اتفاق افتاده است، موجب شد برخى ملتهاى مسلمانِ ديگر هم امسال بيش از سالهاى گذشته در اين آزمايش بزرگ، در اين حركت عظيمِ ضد استكبارى همراهى كنند. اميدواريم خداوند متعال شرّ وجود صهيونيستهاى ظالم و خونخوار را از سر فلسطينيان و از سر منطقه كم و كوتاه كند (جهان نیوز)."

این سخنان نمیتوانند نسبت به قصد و غرض حضرت ولایت، سوء ظن بر نیانگیزد. چرا که او از "حرکت ضد استکباری،" حرکتی که خود رهبری آنرا بدست دارد، سخن میراند نه جنبش "ضد استبدادی" و یا "دموکراسی خواهی" در منطقه. ساحر بزرگ، بر آن تصور است که آنچه در منطقه رو بزوال و سقوط است "عوامل آمریکا و صیهونیسم" است نه عوامل نظام دیکتاتوری. برای کسب آزادی و اعاده ی حیثیت انسانی نیست که مردم جان به کف در برابر توپ و تانک بشار اسد و قذافی و حسنی مبارک به مقاومت برخاسته اند بلکه برای واژگون سازی سلطه "استکبار" است که سینه ی خود را بر گلوله های آتشین دیکتاتورها گشوده اند.  این را نیز باید مدیون نظام ولایت بدانند که با مبارزه بی امان خود علیه قدرت های جهانی برهبری آمریکا در 32 سال گذشته زمینه ی اضمحلال و فروپاشی نیروهای امپریالیستی را بوجود آورده است، مبارزه ای که به سرکوب و قلع و قمع تمامی نیروهای دگراندیش و مخالف و برقراری استبداد مطلق دین و قدرت در جامعه منجر گردید.

آیا 32 سال استبداد مضاعف دین و قدرت بسنده نیست که به ما بیاموزد، ظالم و چپاولگر در درون است است و نه در بیرون؟ 32 سال است که خداوند خامنه ای پنجه در پنجه قدرتهای جهانی برهبری آمریکا انداخته است، آیا ملت آسوده و آزاد تر است نسبت بدوران شاهی، یا دوران دوستی و همزیستی با غرب و نظام امپریالیستی؟ بشار اسد را حتی کشورهای عربی هم محکوم میکنند. حال آنکه رهبر ضد استکبار جهانی، دستگاه مخوف نظامی و امنیتی دیکتاتوری سوریه را مسلح و امداد مادی میرساند. گلوله هایی که سینه ی جوانان سوریه را می شکافد، از کشوری صادر میشود، که رهبر آن لباس روحانیت به تن دارد و نماد بندگی و عبودیت است در برابر خدای یکتا و یگانه، الله.

شاید بهار عربی بتواند نشان دهد که در آزادی ست که میتوان از نیروهای امپریالیستی به نفع از میان بر داشتن استعمار درونی امداد طلبید. که امپریالیست ها تنها میتوانند مردمی را غارت نمایند، که طی قرنها در دست شاه و شریعت در اسارت و بندگی بسر برده اند. در هیچ نقطه ای از جهان، امپریالیسم، هرچند جهان خوار، بر مردمی که آزادند، مردمی که آزادی را با "چموشی  و وحشیگری و عبور از خط قرمزهای الهی " (خطبه ی اول)" یکی نمیدانند، سلطه نیافکنده است. امپریالیسم تنها جوامعی را مورد چپاول قرار میدهد که استعمار بومی آنان را از انسانیت خود نا آگاه نگاه داشته  و سلطه پذیری را در نهادشان کاشته است.

نیازی به گفتن نیست که تا زمانیکه ولایت هست، مردم ایران هرگز از امنیت برخوردار نخواهند بود. چرا که نا امنی از نیروهای امنیتی ولایت بر میخیزد و بس، نیرو هایی بس خشن و بی رحم پرورش یافته در دامن حکومت دین و معنویات و هنجارهای اخلاقی. واقعیت، اما، آن است که ولی فقیه مثل حسنی مبارک و زین العابدین بن علی و قذافی و بشار اسد، تنها گور خود را نمیکند بلکه بطریق اولی  گور نهاد روحانیت و نظام حوزه ای را نیز بر میکند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر