انتخابات
و نیروی براندازنده "کفر"
آری،
مردم بخت برگشته کشورما دلشان را خوش کرده اند که آنها نیز "انتخابات"
دارند. به نامزدهایی که بزرگترها، عالمان و فقها، آنها که همه چیزدانند، برای آنها
برگزیده اند رای میدهند و انگشت شان را مرکبی میکنند. رای دهنده اگر هم بداند رای
ای که میدهد، تایید رای همین همه چیزدانها ست، چاره دیگری در پیش روی او نیست. چون
تنها او آزاد است به نامزدهایی رای بدهد که برایش برگزیده اند. یعنی که آزادی رای
دهنده محدود است و مشروط، همچنانکه آزادی یک زندانی محدود و مشروط است. این در
حالی ست که زندانی نسبت به اسارت خود آگاه ست. به دیوار های بلند و سیم های خاردار
بر فراز آن که او را از جامعه جدا میسازد آگاه است. اما، در زندانی که آیت الله
های مقدس بنا کرده اند، نا آزادی ها محدودیت و محرومیت ها از ابتدایی ترین حقوق
انسانی بیک امر عادی تبدیل شده است. همچنانکه اطاعت و فرمانبری در زندان دلبخواهی
نیست.
درست است
انتخاباتی که در کشورما بوقوع می پیوندد مثل انتخابات کشورهای دمکراتیک غربی، چیزی
نیست مگر یک بازی که در آن رقابت است و حمله و دفاع و دارای برنده ای ست و بازنده
ای. اما، داوری انتخابات، قانون و قواعد و مقررات ایالتی و ولایتی، ست. منتها،
داور بازی انتخابات در جامعه اسلامی نه "قانون" که بازتابنده یک میثاق
ملی ست بلکه نهایتا "ولی فقیه" است، کسی که از همه عالمان و فقهای کشور
وجهان داناتر و عاقلتر و همه چیزدان تر است. کسی او را بر نمیگزیند. این الله،
خداوند یکتا و یگانه است که او را بر میگزیند، همچنانکه محمد پیامبر اسلام را
برگزیده است. اگرچه روایت میشود که فرشتگان آسمانی وقتی موفق به یافتن محمد میشوند
که در مییابند که در میان صدها نفر یکی را هموزن او نمی یابند. سپس پس از شکافتن
شکم او و پاکزدایی درونش از تمام کناهان و غریزه های شر و شهوت برانگیز، مهر رسالت
را بر میان دو کتف او میکوبند. تا کنون روایتی مبنی بر فرود فرشتگان آسمانی بر
زمین و رفتن درون ولی فقیه از تکبر وخود خواهی و نیز وجود مهر بین دو کتف او شنیده
نشده است. روایاتی دیگری، اما، هست که نشان میدهد که او از تبار "رسالت
" است و "امامت." چندی پیش بود که آیت الله سعیدی از مامائی که سید
علی خامنه ای را از شکم مادرش بیرون کشیده است، شنیده بوده است که در هنگام ورود
باین جهان فریاد زده است "یا علی." بهمین دلیل دیر زمانی ست که او جلوه
الله است و تنها او ست که تصمیم گیرنده نهایی از خرد ترین امور تا درشترینها، از
جمله شکل و شیوه انتخابات و تصدیق نامزدهای انتخاباتی. تا کنون در همه انتخاباتی
که در زمان ولایت، خداوند خامنه ای بوقوع پیوسته است او بوده است که نقش اصلی را
بازی کرده و میکند. تا کنون مهم نبوده است که کدام یک از نامزدها برنده میشود، این
نظام اسلامی برهبری خدا خامنه ای بوده است که برنده شده است، حتی اگر فردی که خود
ولی فقیه برای ریاست بزک کرده است شکست بخورد، حضرت ولایت اعلام میکند که پیروزی
رقیب هم پیروزی نظام است. چه در اصل انتخابات چیزی نیست مگر "بیعت " با
نظام که مظهر آن ولی فقیه ست. باین معنا که "امت" فرمانبر و اطاعت از
ولایت را پذیرفته است.
بعضا، بر
آنند که انتخابات دیگر جا افتاده است و مردم باین بلوغ رسیده اند که صندوق رای،
تنها مرجع حل اختلافات است وگرنه کار به خشونت میکشد، چنانکه اگر خشونت نبود، اگر
بگیر و ببند نبود، اگر دستگیری و زندان و شکنجه، اگر برپا داشتن مراسم اعدام در
ملا عام نبود مردم هرگز باین "خدعه " تن نمیدادند که باور کنند
"صندوق رای مرجع حل اختلاف" است و نه بیعت با نظام ولایت و دمیدن نفس
تازه در نظامی بر اساس تسلیم و اطاعت و فرمانبری. نظام ولایت برهبری خدا خامنه ای
وقتی دچار بحران میشود که در نظم تسلیم و اطاعت و فرمانبری، اختلال ایجاد شود.
انتخابات دوره دهم در سال 88 تاییدی ست بر این نظر. این فروپاشی نظام اطاعت و
فرمانبری بود که بر دامن مقدس حکومت ولایت لکه ننگی نازدودنی نشاند. اگر شمشیر
ولایت نبود، نظام اطاعت و فرمانبری، بنیان حکومت اسلامی از بیخ و بن بر کنده شده
بود.
در
انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری نیز حضور ولی فقیه بر جسته بود. او بر حسب
معمول بیش از هرکس و زودتر از همه به افسانه انتخابات میپردازد. به نامزده هشدار
میدهد که چه باید بگویند و از گفتن چه چیزهایی، بویژه آن چیزها که دشمنان را
خوشحال میکند، اجتناب ورزند. اخطار میدهد که مباد فکر "فتنه" بسر کسی
راه یابد و قصد "قیام" بر علیه نظام را در سر بپروراند، قدر و ارزش این
"امنیت" را ندانند و آنرا بخطر بیاندازند.
بنا بر
گفتار خدا خامنه ای، روشن است که اگر دشمن از اقتصاد ورشکسته، گرانی و تورم، گسترش
فساد در لایه های مختلف اجتماع، بویژه در میان آموزگاران مقدس اخلاق و پاک زیستی،
توسعه فقر مطلق و عقب ماندگی، تخریب زیست محیطی، آلودگی هوا و تبدیل سرزمینهای بکر
بخشکزار، البته نباید چیزی بزبان آورد، چه دشمن به منسوخ بودن شریعت اسلامی به
ناسازگار بودن اصل و اصول دینی که روحانیت برهبری ولی فقیه مظهر آن است، پی برده و
آگاه میشود که اسلام در هر نوعش، دشمن آشتی ناپذیر زمان است. از تیره بختی و سیه
روزی، خواری و حقارتی که جامعه ایران با آن دست بگریبان است، البته که نباید سخن
گفت. "حقایق" را باید پوشاند. بعبارت دیگر، ولی فقیه نامزد ها را دعوت
بسکوت و تشویق به دمیدن در شیپور فتوحات ونکات مثبت و افتخار آمیز نظام میکند.
حضرت ولایت هرگز حرف نفد و نفی را بر نتابد. در واقع دوران مبارزات انتخابی چندان
کوتاه بریده شده است که هرگز فرصتی برای آشکار شدن حقایق بوجود نیاید. کدام نامزد
ریاست جمهوری میتواند در 20 روز به نقاط
مختلف یک شهر یا دو شهر بزرگ سفر کند و حقایق را در باره خود و رفیبانش برای
دهندگان آشکار کنند که با چشم های باز و وجدانی آسوده بکسی رای دهند که منافع مردم
و جامعه را بر منافع شخصی ترجیح دهد.
انتخابات
دور دوازدهم، که میرفت به یک نمایش خمیه
شب بازی بی مزه و ملال آور تبدیل شود، در چند روز پایانی و پس از مناظره سوم که
نامزدها گوشه ای از نقاب های یکدیگر را بر داشتند، شور و هیجانی را در جامعه
برانگیخت. اما، چه سود، بمحض آنکه نامزدها دست به یقه شدند و به نشاندادن چهره های
کریه یکدیگر و هم چنین نظام ولایت پرداختند، روز رای گیری فرار رسید و مردم باید
رای خود را بصندو ریختند. برچه اساسی و با چه انگیزه ای مردم رای خود را بصندوق
ریختند بازار گمانه زنی داغ است. بیشتر بر این اعتقادند، که مردم از تجربه آموخته
اند. دیگر فریب عوامفریبان و جنایتکارانی که لباس روحانیت به تن دارند نمیخوردند.
گفته میشود که انتخاب دوباره روحانی نشان از آن است که بد را بر بدتر ترجیح داده
اند. البته این گمانه زنی ها را برغم شباهتشان به واقعیت، نمیتوان چندان معتبر
دانست چرا که در جایی که رای دهنده(اکثریت آنان) از گشودن دهان خود در باره رای ای
که بصندوق ریخته است، بخود میلرزد، بسختی میتوان گفت مردم ایران بر چه اساسی رای
میدهند. آنچه مسلم است، هرکسی به مهر رای در شناسنامه بنوعی احتیاج دارد.
بنابراین، رای دادن در یک انتخابات قلابی نمیتواند قلابی نباشد. رای حامل توانمند
سازی انسان فهمیده نمیشود، بلکه در نظامی که استبداد مضاعف است، رای برای روز
مبادا بصندوق ریخته میشود، برای رفع اضطراب و نگرانی در مواجهه شدن با ماموران
مختلف نظام و گذشتن از بعضی خطرات و موانع.
البته که
جوانان کشور یکبار دیگر فرصتی بدست آوردند که در کوچه و خیابانها بپایکوبی و شادی
و بزن و بکوب بپردازند، هنجارهای شریعتی را بر شکنند، از مرزهای قرمز
"حرام" و "نجس" و "کفر" و "باطل" برای
مدتی کوتاهی گذر کرده و شعارهایی همچو «حصر شکسته باید شود." یا
"زندانیان سیاسی آزاد باید گردند." دختران حجاب ها را پائین کشیده و
همراه پسران برقص و آوازه خوانی پرداختند. تصاویر و ویدوهایی که در فضای مجازی
انتشار یافته است حکایت از یک شور و هیجان همگانی میکرد. آری، باید با رقص و آواز
و پایکوبی بجنگ مقدسان رفت، با هنجار شکنی و گذشتن از مرزهای قرمز حرام و حلال
داده شده در 14 قرن پیش از این. در دوران حکومت تقدس تنها کفر است که حقیقت دارد.
اگر نظام را از کفر ترس واهمه ای نبود، آقای رئیسی در سه شب در 1367 بیش از 4000
زندانی که دوران محکومیت خود را میگذراندند باعدام محکوم نمیکرد. آنها که در پی
آلترناتیو هستند، آیا هرگز به نیروی براندازنده کفر اندیشیده اند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi