خشونت هنجاری مقدس
در قاموس اسلام
28 سال
از واقعه شوم و فراموش نشدنی قتل عام زندانیان سیلسی میگذرد. انتشار فایل صوتی آیت
الله منتظری در حالیکه جنایتکاران تاریخ راکه هنوز برما حکومت میکنند شناسائی
میکند، واکنش بسیاری را از جمله مقامات بلند پایه قوه قضائیه و بیت امام خمینی و
دیگر مدافعان نظام را برانگیخته است. که عمدتا دهان برگشایند در دفاع از آنچه دفاع
پذیر نیست. این در حالی ست که چنین رخداد
وحشتباری، قتل بیش از 4 هزرا زندانی بفرمانی برخاسته از اراده امام خمینی، بیش از
28 پنهان نگاه داشته میشود. البته که برای
عملی سازی جنایتی چنین مخوف قوم روحانیت دست بچه فضا سازی ها که نزد و شبهه اطلاع
رسانی، فریب را اطلاع رسانی جلوه نداد. هم اکنون نیز از افشای آن هراس در دل
دارند، و طفره میروند وگرنه فایل صوتی را از سایت آیت الله منتظری حذف نمیکردند.
آیا اصرار در ادامه این
پنهان کاری ناشی از شرمساری ست؟ اگر بود بدفاع از آن جنایت هولناک نمی
پرداختند. که باید هم بدفاع از ان فاجعه
بپردازند. چون در غیر اینصورت نه صاحب
قدرت بودند نه ارباب ثروت. اگر امام خمینی نبود، طلبه ها و مجتهدین حوزه های علیمه
تمامی ارکان دستگاه قضائی کشور را در سلطه انحصاری خود در نمیآوردند و بر مسند
قاضی و دادستان و دادیار و بازپرس و بازجو، تکیه نزده و قدرتی نامحدود وتعریف
ناشده در دست خود و یا قشری که به قشر
"روحانیت" و یا قشر "مفت خواران" شهرت دارند، متمرکز
نمیگردید.
رئیس قوه قضائیه، صادق آملی لاریجانی که عمامه
آیت الله الهی کمی بر سرش گشاد آمده است، امام خمینی را بواسطه
"تنزبینی" اش میستاید و میگوید:
"آنچه از احکام دادگاهها بر حسب موازین شرعی و قوانین انجام شده است قابل
خدشه نیست و حکم گروههای محارب کاملا آشکار است اما متاسفانه برخیها راه را کج میروند
و اکنون حرفهای عجیب و غریبی میزنند و ادعای پوزش خواهی از کسانی دارند که فرزندانشان
در طول سالهای متمادی انسانهای شریف این کشور را به خاک و خون کشیدند."
آقای رئیس البته به "اتهامات "و
"جرایمی " رجوع میکند که دادگاههای انقلاب نظام، متهمین بانها را بزندان
محکوم کرده بودند. نباید مرتکب چنان خشونتی میشدند حال که شده بودند تاوانش زندان
بوده است و در حال پرداخت این تاوان بودند که ناگهان زندانیان خود را در پای چوبه
های دار میدیدند. هیچ زندانی نمیدانست که یک پاسخ نا درست به گروه سه نفره متشکل
از دادستان، حاکم شرع و نماینده وزارت اطلاعات، سرش بر فراز دار میرود. در مرحله
اول محکمات دو دقیقه ای همین بس بود که زندانی بجای "منافق" مجاهد بر
زبان براند، و گاهی نیز اصلا مهم نبود که زندانی تا چه حدی و حدودی باطاعت و
فرمانبری تن میداد. حکم او اعدام بود. بخش ش و گذشت و مذاکره و مصالحه ای در کار
نبود. دیرزمانی بود که بوی بیرحمی فضای زندانها را آلوده ساخته بود.
حال بدرستی روشن نیست که آقای رئیس قوه قضائیه
راجع بکدام "موازین شرعی و قوانین" خدشه ناپذیر سخن میگوید؟ آیا منظور
آقای رئیس از "موازین شرعی و قانونی،" حکم آیت الله خمینی مبنی بر اعدام
زندانیان سیاسی در مرداد ماه 67 است، فرمان اعدام، بیش از 4 هزار نفر زندانی که در
سالها و ماه های گذشته بحکم دادگاه های
باصطلاح شرعی-قانونی در زندان بسر میبردند؟ آنهم به اتهاماتی جدید، مثل
"ارتداد از اسلام، " "محاربه" و "جاسوسی،" اتهاماتی
که نه در هیچ دادگاه شرعی و یا قانونی
ثابت گردیده است و نه هرگز به متهمان تفهیم گردیده اند و نه اینکه دارای
معانی و مفاهیمی مطلق و نهایی اند، چنانکه گویی همه چیز یا سفیدند و یا سیاه. این
بدان معناست که رئیس قوه قضائیه سوار بر اسب تیزپای مرسدس بنز بسوی دوران
"رسالت" باز میگردد، دورانی که برگزیده خداوند یکتا و یگانه الله، رسول
الله، حکومت اسلامی را بنیاد نهاد و نظام فرمانروایی و فرمانبری را بر اساس "تسلیم"
و "اطاعت" بنیاد نهاد. پیامبر اسلام، البته فرمانروایی بود بود که خود از الله فرمان میگرفت و بفرمان او
عمل میکرد. یعنی که بفرمان الله بود که بجنگ کفار میرفت و برای خشنودی الله بود
گردن اسیران، را بر زمین میافکند. بی تردید آقای رئیس قوه قضائیه و تمام
همقطارانشان بر آن اعتقاد تزلزل ناپذیر است که خمینی نیز پیامبر زمان ما بوده است.
لاجرم حکم او، حکم ولی فقیه، همان حکم پیامبر اسلام است.
آری،
امام مقدس، امام خمینی در صدور فرمان اعدام زندانیان سیاسی، احساس میکرده است،
اینجا و هم اکنون، همان دوران رسالت است و درنتیجه فرمانی که صادر میکند بیشتر در
خورشرایط و اداب و رسوم آن دوران است تا این زمان. در دوران رسالت، انسان بنده
بود، در فقر و گرسنگی و در ابتدایی ترین شرایط زندگی میکرد. در این دوران انسان
بسروری رسیده است. خود را از بندهای الهی رها ساخته و بر سرنوشت خود حاکم گردیده
است. انسان مثل یک شتر "نفر " نیست که آنرا قربانی کنند. همچنانکه
«بنده» مورد علاقه الله است و نه انسان، حیوان مورد علاقه امام و همقطاران و
مدافعین اوست نه انسان. او و پیروانش به حیوان بیشتر از انسانی که نه بگوید حرمت
میگذارند. کهبخاطر عشق و علاقه به انسان نبوده است که امام مقدس، فرمان اعدام
زندانیان را صادر میکند، بلکه در سوی حیوانی ساختن جامعه است کمر به نابودی کسانی
میبند که سر تسلیم و اطاعت فرو نمیاوردند.
آقای
رئیس قوه قضائیه از موازین شرعی و قانونی ای سخن میگوید که اساس آن فرمان امام
خمینی مبنی بر کشتار زندانیان است، فرمانی که در واقع بازتاب فراخونی ست بسوی
"خشونت" و "بیرحمی" و "انتقام ستانی،" برجسته
ترین کنشگری در دوران رسالت و بطور کلی در
قاموس اسلامی. حکم اعدام زندانیانی که بر "موضع نفاق خود پافشاری،"
میکنند باین معنا بود که اگر یک زندانی بجای منافق مجاهد بر زبان راند، یا اگر در
دفاع از نظام ولایت حاضر نباشد بمیادین مین گذاری شده گام بگذارند، یا اگر تن به
مصاحبه تلویزیونی و رادیویی ندهد و یا اگر بگوید مارکسیستم نه مسلمان، بیدرنگ بدار
مجازات آویخته میشدند. چه تعدادی از زندانی ها نادانسته بسراشیب مرگ رها میشوند به
تخیل هم در نمیآید. اما، در پایان این حکم الهی ست که امام خمینی با کلامی صریح و
عریان دژخیمان برگزیده و تمامی پیروان خود را به "بیرحمی" و
"خشونت" حداکثری توصیه نموده و خواستار آن شده است که در گذر از این
مسیر نباید تردید بخود راه بدهند و هشدار میدهد که:
رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر
نظاماسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند
متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید
نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده
گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد.
باصدور فرمان امام، آن اهریمن نه چندان خفته را در نهان پاک و مطهر
"روحانیون " حاکم بیدار ساخت و موجب تولید دستگاهی مخوف گردید که بیرحمی
و خشونت و انتقام ستانی را بسطح تازه ای برسانند. خشونت و
بیرحمی و کین اگرچه حداقل در تاریخ معاصر بی سابقه است اما در حکومت اسلامی پدیده
تازی ای نیست. تاسیس حکومت اسلامی با تیرباران سران رژیم بر پشت بام طلبه ای که
بامامت رسیده بود آغاز و با قلع و قمع مخالفین سیاسی از مجاهد و چپ گرفته تا لیبرال و ملی- مذهبی ادامه یافته و با کشتار جمعی 67 در زندانها
باوج خود میرسید.
بجرات
میتوان گفت که بیرحمی و خشونت و انتقام ستانی قبل از آنکه بواسطه داعشی ها با
نمایش تهوع آور بریدن سر انسانها گویی که گوسفندانی بیش نیستند، در دوران ولایت
آیت الله خمینی، زیر بنای دستگاه عظیم و عریض و طویل ولاجرم مخوف قوه قضائیه
گردید. همچنانکه نازیها در آلمان برای پیاده سازی پروژه نسل کشی ناچار بودند
ماشینی عظیم و مخوفی سامان بدهند، حکومت ولایت نیز دستگاه قضایی را به سازمانی
مخوف تبدیل نمود تا بتواند بیرحمی و خشونت و انتقام ستانی را به هنجاری زاییده از
تقدس تبدیل نماید. این بدان معناست که در ساختار قوه قضیه از راس تا ذیل، بدلیل
تخصص فقهی و اجتهاد، همه داری ظرفیتی حجیم برای بیرحمی و خشونت و انتقام ستانی
بوده و هستند. یعنی که از رهبر گرفته تا دادستان و زندان بان و نگهبان، آزار و
شکنجه و بدار آویختن انسان را نه تنها زشت پلید بشمار نیمآورد بلکه با عمل بدان
انتظار پاداش از الله هم دارد. دادستانی که محاکمه میکند، قاضی ای حکم اعدام را
صادر میکند و دژخیمی که طناب شریعت را بگردن نافرمان میاندازند از کار خود خشنود و
راضی هستند بآن دلیل که خدای خود را راضی ساخته اند.
آقای ایرج مصداقی، پژوهش گر و فعال سیاسی و از
بازماندگان فاجعه 67 که خود در آنزمان در اسارت بسر میبرد و ناظر بر سازماندهی
ماشین مخوف مرگ بوده است توضیح میدهد که:
اینها
بی رحمی را از حد گذرانده بودند هر بار که دوستانمان را اعدام می کردند، نان خامه
ای و شیرینی بین ما تقسیم می کردند.
چندین
بار پیش آمد پاسدارها وقت عصبانیت به ما می گفتند: لگد آخر را خودم می زنم
توی شکمت.
ما از
این تهدیدها می فهمیدیم که بچه ها را روی صندلی آمفی تئاتر قرار می دادند و با لگد
می زدند تو شکمشان تا آویزان شده و خفه بشوند.
وی در
پاسخ سوال دیگری که آیا احساس گناه را در وجودشان مجریان حس نمی کردید؟
میگوید که : نیری(حاکم شرع) شب، بعد از انجام همه این جنایت ها دستور میداد راننده یک دسته
گل بخرد برای همسرش. این قدر با خیال آسوده می رفت خانه.
آری چگونه میتوانی خدای خود را
راضی و خشنود سازی، اما خود شاد نباشی.
بیرحمی و خشونت و انتقام ستانی اگر زشت و پلید بشمار میآید چرا در قران مقدس، کلام
بی چند و چون الهی آنرا می ستاید و کشتار و ریختن خون آنان که در برابر توحید از تسلیم
و اطاعت سرپیچی مینمایند، یعنی "منافقان " و "کافران" و
"مشرکان" را به بندگان خود توصیه نمیکرد. مگر نه اینکه «قتلوا فی سبیل
الله» کلامی ست قرآنی و نهایتا بمعنای "جهاد،" و "شهادت"
وظیفه ای که الله بر دوش بندگان خود نهاده است و آنها را بدان مکلف نموده است؟. تردید نباید داشت که فرمان امام مقدس، امام
خمینی مبنی بر قتل عام زندانیان نه تنها الله را خشنود ساخته است بلکه بسیاری را
در سلسله مرابت قدرت، همچنین خوشحال و مسرور نمود. از آنهم مهمتر امام با توسل به
کشتار جمعی، فرهنگ بیرحمی و خشونت و انتقام ستانی را تقدس بخشیده و در رفتار و کردارمان نهادین
ساخته است. فاجعه 67، از تکرار زمانی باز ایستد که تکلیف خود را با دین اسلام شفاف
سازیم، دینی که از دل آن قشری بنام روحانیت بیرون میاید که آن نیز نظامی مخوف
بدنیا آورد، بنام نظام ولایت.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi