۱۴۰۳ شهریور ۲۳, جمعه

بهترین

آیا خواست همگان نیست؟





در سالگرد قتل مهسا امینی، دختر کرد21 ساله و برآمدن جنبش زن زندگی آزادی، شاید لازم باشد که بخاطر آوریم و یا بخاطر بسپاریم که نه قتل مهسا و نه برامدن جنبش زن زندگی آزادی پدیده ای بوده اند تصادفی، زاده ی اتفاق روزگاربلکه دارای تاریخی هستند بطولانی تاریخ صعود آخوند بر فراز منبر قدرت بر گرفته ریشه از تغییر و تحولات ناشی از فروپاشی نظام پادشاهی در 1357 و ظهور امام خمینی بازتابنده دین و قدرت یکجا.

 

قتل مهسا امینی و بر آمدن جنبش زن زندگی آزادی، از آن  نوع پدیده هایی هستند که زاده تصادف و دست قصا نیستند. درواقع، اگر با دقت بیشتری بتاریخ ظهور حکومت اسلامی برهبری آخوند و فقیه و طلبه بنگریم  در می یابیم که همراه است با تبدیل حجاب زنان، از یک امر فردی بر خاسته از اراده ای معطوف بآزادی، بیک امر اجباری، برخاسته از اراده معطوف به تسلیم و اطاعت. آنچه در زیر میآید، نگرشی ست، باختصار، به تاریخ اجباری شدن حجاب و بوجود آمدن زیر ساختهای جنبش زن زندگی آزادی.

 

آگر بتاریخ مباره زنان در حکومت آخوندی باز نگریم، می بینم که زنان، از آغازین ترین روزهای  ظهور دین برمنبر قدرت، خود را در مقابله و خصومت با حکومتی یافتند، در سودای تثبیت سلطه دین بر سراسر جامعه برهبری آخوند خمینی. نخستین قربانی صعود آخوند بر منبر قدرت زنان بودند. چرا که یک جامعه اسلامی، قبل از هر چیز بر جدائی جنسیت، مردان از زنان بنیان گذاری میشود، البته نه برابر با یکدیگر بلکه بر اساس احکام شریعت اسلامی، بر پایه برتری مرد بر زن. برپاداشتن یک جامعه مرد سالار نیازمند تسلیم و اطاعت زنان از مردان بوده و هست. که جامعه اسلامی، جامعه ای ست که زنان بخانه داری و زاد و ولد و خدمت بمردان اشتغال یابند.

 

اما، آخوندها کمی دیر بر صحنه ظاهر شدند. زیرا که بخش بزرگی از زنان، بویژه پس از رفورم 6 ماده ای انقلاب شاه و مردم، وارد جامعه شده بودند و از آزادیهائی همچون آزادی در پوشش که از دیر باز بدیهی فرض کرده بودند، آزدیهائی که با بقدرت رسیدن آخوند، سریعا مورد هجوم قرار گرفته، محدود و ممنوع گردید. در برابر اجباری شدن حجاب در دوران کوتاه معروف به بهار آزادی، زنان  به ستیز و مقاومت در برابر سلطه نظام دینی که در حال شکل گیری بود پرداختند و تنها قشری در جامعه بودند که از تسلیم بوضع موجود و اطاعت از احکام شریعت اسلامی، سر باز زدند. اما، در میدان مبارزه علیه سلطه افکنی نظام شریعتی تنها ماندند. گروه ها و سازمانهای انقلابی و لیبرال و دموکرات، ملی و ملی- مذهبیها، همگان از پیوستن به مبازه  زنان خود داری کردند. شاید به آن دلیل که هرگز به ارتباط تحمیل حجاب بر زنان و سلطه افکنی دین بر تمامی جامعه، نه اعتنایی داشتند و آن را اولین قدم بسوی برقراری، نه نظام استندادی بلکه استبداد مضاعف دین و قدرت می پنداشتند.

 

به عبارت دیگر، انقلابیون چپ و راست و میانه و ملی، کنترل و سلطه بر زن را چیزی جدا از سلطه بر مرد میدانستند. توجیه عدم شرکت در اعتراض و مقاومت در برابر حجاب اجباری بر این استدلال فرصت طلبانه استوار بود که حجاب  مسئله ی مبرم جنبش نیست،. نیز، به لجاظ سیاسی، صلاح نیست که بر سر حجاب از جبهه وحدت بزرگ، خارج شویم.

 

 این، البته بدان معنا بود که تجاوز به حق و حقوق زنان، چیزی جز امری عادی و پیش افتاده تلقی نمی شد. نمیتوان از گروه و یا سازمانی، بسادگی نامبرد که تجاوز به حق و حقوق زنان را با تجاوز به  حق و حقوق  انسان، شناسایی و پرچم مبارزه با انرا برافراشته باشد . به این ترتیب نا دانسته و نا خواسته، گروه ها، سازمانها و آحزاب مخالف با اولین گام بسوی بر قراری حکومت دین بر اساس  حجاب اجباری و یا برقراری نظام مرد سالاری بر بنیان تسلیم و اطاعت و تقلید و تبعیت، نظامی که با آن بیگانه بودند و از آن شناختی نداشتند، همراهی نمودند و از اعتراض و مقاومت در برابر حکومت آخوندی و حمایت از زنان  سر باز زدند.

 

با این وجود و برغم سختگیری ها، خشونت ها، دستگیری ها، تنبیه و مجازات و شکنجه، در امتداد 44 سال، زنان با مقررات حجاب به ستیز بر خاسته و هرگز از درگیری با ماموران امر به معروف و نهی از منکر و گشت های ارشادی، عملیات جنایتکارانه اسید پاشی و سمپاشی، هراسی بخود راه ندادند. پس از مرگ مهسا، بدحجابی جای خود را به جنبش کشف حجاب داد که روزانه در حال گسترش است. زنان بصعف ساختاری پاسداران و حجابانان آگاه گشه و خوب میدانند که هیچ نیرویی آنقدر بزرگ نیست که بتواند همه جا حضور یابند. کشف حجاب ادامه مییابد تا حجابابان ظاهر شوند. درگیری زنان با پاسداران حجاب و اخیرا با گرگهای هار حجابانان، امری ست روزانه. مقاومت در برابر اجرای مقررات حجاب، بخش عمده ای از زندگی روزانه زنان است. تجهیز و بسیج دائمی نیروهای امنیتی در سرتاسر کشور در جهت یافتن فاعلان کشف حجاب، تنها میتواند دلیلی بر ادامه مقاومت پیگیر زنان و امتناع آنان از تسلیم واطاعت در برابر نظام باشد.

 

تا اینجا بخوبی میتوان مشاهده نمود چگونه زمینه ظهور جنبشی، مثل، زن زندگی آزادی، در درون حکومت پر تناقض آخوندی مهیا گردید و جان تازه ای در جنبش ضد اخوندی دمید و همچون مشعلی، روشنائی بخش مبارزه بر علیه استبداد مضاعف دن و قدرت گردید.

 

آنچه جنبش زن زندگی آزادی را جدا میسازد، جنبشی یست بازتابنده منافع هیچ یک از اقشار، طبقات، اصناف و حرفه ها نیست.. تمامی معانی و مقاهیمی که میتوان از زن زندگی آزادی دریافت نمود از مرزها و محدوده های جدا کننده انسانها از یکدیگر میگذرد، بویژه فرا سوی جدائی جنسیت ها پرواز میکند، افزوده بر تمامی مرزهای جدا کننده، قومی و محلی و منطقه ای. کیست بتواند بارتقا و برابری زنان با مردان به مخالفت برخیزد. کیست در پی خواری و ذلت زنان باشد، زنان همچون همسر و مادر و خواهر و غیره؟ آیا حجاب اجباری تنزل شان زن بیک شیء در خدمت ارضای غرایز مرد نیست؟

 

افزوده بر این کیست که زندگی را فرصتی بشمار آورد برای تحمل درد و رنج در این جهان بامید ورود به بهشت در آن جهان. کیست که نخواهد در این جهان از زندگی لذت نبرد و در پی بهترکردن و بهره بیشتر گرفتن ازان نباشد؟ اراده معطوف بیک زندگی خوب و با صفا، اراده ای ست مشترک و همگانی. نیازی به توضیح نیست که نه زن و نه زندگی بمعنایی که آمد هرگز امکان نمیگردید اگر آزادی نبود. در آزادی است که میتوانیم بانسانیت خود دست یابیم نه تحت قواعد و مقرارتی در خور انسانی که در 1400 سال پیش از این میزیسته است.

 

از اینروست که زن زندگی آزادی جنبشی ست رهایی بخش، بفریاد آدمهایی میرسند که خود را اسیر روایات و احادیثی( دینی و غیر دینی) ساخته اند که در مفید بودنش تردید. بسیار است. زن زندگی آزادی جنیشی است وحدت بخش. آزادی همه را برابر میسازد چون فرصت دهد که هر کسی بشود آنچه که میتواند باشد، بهترین. آیا این همان چیزی نیست که همگان میخواهند؟

 

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

  

۱۴۰۳ شهریور ۱۶, جمعه

تکرار تاریخ

    • و خروش و خیزش مردمی!

    • چه خوب بود میتوانسیتم رودر بایستی را کنار بگذاریم و اعتراف کنیم که وضع موجود، وضع مصیبت زده و نکبت بار و اسفناک کنونی، نهایتا ریشه در باورها، ارزشها و اعتقادات دینی ما دارد، دینی که "متولیان" آن فقیه و آخوند و طلبه اند و برخاسته و پرورش یافته در حوزه های علمیه و یا مدارس مذهبی.
    •  
    • همین بس که بخاطر داشته باشیم که این خداوند یکتا و یگانه نبود که آیت خمینی را به "امامت" برگزید، بلکه این انبوه عظیم مردم بودند که در 1357 باستقبال وی شتافتند و بگونه ای خود را به وی تسلیم و سر اطاعت را در برابر او فرود آوردند، چنانکه گویی که از بیخ آسمانها از کنار الله، آمده است، از کنار خدایی بی همتا.
    •  
    • بعضا، از همان آغاز آماده جان نثاری بودند، زیرا که بر آن باور بودند که آیت الله از تبار امامان است و پرچم دینی را بدوش میکشد که بازتابنده باورها و اعتقادات آنها بود. آیا میتوان تصور کرد که  آخوند خمینی میتوانست در میان مردمی ظهور یابد که نه از امام بویی برده بودند و نه از دینی که تسلیم و اطاعت را لازمه رستگاری میداند؟ این بدان معناست که آخوند خمینی میتوانست تنها در میان مردمی ظهور یابد که بر آن باور باشند که "امامت" حکومتی است در ادامه حکومت رسول الله، حکومتی فرا زمینی تا قیامت. در غیر اینصورت چگونه ممکن بود که پس از گذشت یکهزار و دویست سال هنوز در انتظار ظهور دوازدهمین امام از غیبت بسر ببرند. تنها فرا انسان است که میتواند نه تنها برای قرنهای بی شمار بلکه تا ابد زنده بماند. طبیعی ست باوری که از یک نسل به نسل دیگر انتقال می یابد، البته که میتواند تا بی نهایت هم ادامه یابد.
    •  
    • اما، ادامه امامت امام خمینی، در ولایت آخوند خامنه ای، در 35 سال طولانی، چیزی جز ادامه مصیبت و نکبت، تحقیر و خواری بی سابقه نبوده است. متاسفانه، اوضاع کنونی، نیز، نه بسوی بهبود بلکه بسوی وخامت بیشترروان است. در چنین شرایطی، شاید بهترین گزینه آنست که به تکرار تاریخ دل ببندیم، تکرار خروج و خیزش مردم. اینبار، خروش و خیزش در ویرانسازی منبر استبداد دین و قدرت، برهبری آخوند خامنه ای. خروج و خیزش عمومی، نه موقتی و برای یک یا چند روز بلکه متداوم تا آخرین لحظه، تا لحظه فرو پاشی نظام.
    •  
    • خیزش و خروشی که بسرعت بفروپاشی نظام شاهی انجامید، دین، باورها و ارزشهای مشترک دینی نقش بزرگی در منظم سازی و همبستگی و وحدت گروه ها و اقشار مختلف اجتماعی بازی کرد. در شرایط کنونی نه تنها باورهای دینی موجب وحدت نمیگردد بلکه سبب پراکندگی و تشتت، نیز، میشود. اما، تمام زمینه های لازم را برای یک خیزش و خروش جمعی که یه براندازیی نظام بیانجامد فراهم آمده است.
    •  
    • رمینه های فرو پاشی نظام ممکن است اول از همه روی و افزایش دین گریزی و یا بیزاری عمومی از دین بر اساس تعداد شرکت کنندگان در مراسم عزاداری و شرکت آنها در نمازهای جماعت که در کنشگریها و شرایط مختلف دینی بازتاب می یابد. برغم برگزرای مراسم راه پیمائی اربعین و صرف هزینه های هنگفت در سیر کردن شکم یاران امام حسین که البته ارحج است بر تهیه غذا برای کودکان گرسنه بلوچی. مضافا،  تعصب و غیرت ورزی نسبت به تعلقات مذهبی بسی بسیار کاهش یافته است، برغم کوشش نظام که باختلافات گوناگون مادی و فرهنگی و محله ای دامن بزند.
    •  
    • در ارتباط با کنشگریهای جوانان نیروهای انتظامی، نیز، آرایش خود را تغییر میدهند. اخیرا گروهی از زنان بنام حجاب بانان همانند یک نیروی انتظامی - ضربتی بر پوشش زنان نظارت میکنند و بمحض مشاهده "انحراف" پس از تذکر، بناگهان همچون گرگهای گرسنه بسوی طعمه بد حجاب، خود، دختری جوان، حمله ور میشوند و چند نفری با بکارگیری فن های دستگیری، دختر را بزور وارد در درون یک ون مینمایند تا مورد "تادیبات" لازم قرار بگیرد. از این گونه تجاوزات به حق و حقوق مردم، بویژه حق و حقوق زنان، از وقایعی ست که بطور روزمره در سراسر کشور بوقوع می پیوندند و از آنجائیکه همراه با عامل قهر و خشونت و بیرحمی ست، مورد مشاهده عموم قرار میگیرند، رفتاری که اگر در همان لحظه مورد واکنش ناظر و یا ناظران قرار نگیرد، اما، زمینه را برای یک واکنش خصمانه نسبت به حجاب بانان بوجود میآورد. اصلا، نیازی هم به واکنش خصمانه به نگهبانان "پاکدامنی" اجباری نیست. همینکه سبب بروز احساس انزجار نسبت به رفتار تجاوزکارانه حجاب بانان و رفتارهای مشابه ماموران انتظامی، مثل، ماموران برنامه ای جدید بنام "طرح نور،"  که تردید مدار که زمینه را برا یک خیزش عمومی آماده میسازد که میتوان آنرا خیزش ساختاری خواند.
    •  
    • البته، میتوان بر این نوع کنشگریهای تجاوزکارانه، ده ها نوع دیگر که اخیرا به مرک چند جوان در دستگیری انجامیده است افزود که در ان صورت سخن بدراز میکشد. همین بس که بخاطر بیاوریم  که باید کنجاوانه باین سوال پاسخ دهیم که براستی چیست که نظام را وادار میکند به زشترین رفتار تجاوزکارانه برای حفظ سلطه حجاب دست زده و دست میزند، چنانکه گویی در جامعه ما نه ضرب و جرحی بوقوع می پیوندد، نه سرقتی، نه قتلی نه جنایتی، نه بی عدالتی و نا آرامی و اضطراب که یا بوقوع نمی پیوندند و یا اگر هم می پیوندد چندان مهم نیستند در منظر ماموران حافظ پاکدامنی درجامعه اسلامی.
    •  
    • تردید هم نتوان داشت که نظام خود بخوبی آگاه ست که تا کنون کشتار جمعی دارای موفقیتی کوتاه مدت بوده است، از درهم کوبیدن خیزش دانشجوئی در 378 گرفته تا خیزش جمعی در سالگرد قتل مهسا امینی. آنچه حکومت آخوندی باید به تجربه آموخته باشد، آن است که سرکوب و زندان و شکنجه و قتل انسان بر فراز دار مقدس ولایت، به گسترش بیزاری و انزجار جمع از حکومت آخوندی انجامیده است. هم اکنون شکاف بین حکومت آخوندی و بقیه جامعه چنان عمیق است که پر ساختن آن امکان پذیر نیست.
    •  
    •  با این وجود، نظام بدون هیچ حرمتی برای حق و حقوق انسان به سرکوب و زندان و شکنجه و کشتار ادامه داده و میدهد. چرا که در جامعه ایکه جانشین الله، خداوند یکتا و یگانه برآن حکومت میکند، اصل بر تسلیم و اطاعت و فرمانبری ست، این خواست و اراده الله در سوره اول کتاب مقدس قران بیان شده است. چه چیزی بهتر از حجاب میتواند نماد تسلیم و اطاعت، نماد یک جامعه اسلامی باشد، جامعه ایکه برتسلیم و اطاعت و فرمانبری، بنیانگذاری شده است.
    •  
    •  اگر، در جامعه زنان حجاب از سر بر گیرند، با رجوع به چه شاهدی بیگانگان در خواهند یافت که به یک جامعه اسلامی مینگرند؟ درست است گنبد مساجد و گلدسته ها هم میتوانند نشانی بر اسلام باشند، اما، نه نشانی بر اسلامی بودن جامعه. یعنی که وقتی به جامعه ای مینگری که حضور زنان در جامعه تحت کنترل قرار دارد و بلحاظ دین ارجح بر آن است که زن در خانه ماند و وظایف خانگی را بانجام برساند، چنین جامعه را میتوان جامعه اسلامی دانست. مثلا، شهرهائی مثل قاهره، بیروت، بغداد و غیره را نمیتوان جامعه ای اسلامی دانست. آخوند خامنه ای، خود را یکی از فقهایی میداند که حجاب را یک واجب دینی میداند، و تردید مدار که همه توانائیهای خود را بکار میگیرد که حجاب همچنان یک واجب دینی بماند.
    •  
    • این بدان معناست، که جامعه ولایت،، جامعه ای که بر آ ن قشر آخوند حکومت میکند، یک جامعه دینی ست. در تمامی لایه های آن از زیرین ترین تا با لاترین، دین و دینکاران نفوذ کرده اند. نیروهای آخوندی از چهارصد هزار تا بیش از پانصد هزار تخمین زده میشوند. اگر، قبلا، در هر روستایی، اخوندی هم وجود داشت هم اکنون در هیچ موسسه، اداره، بنگاه و نهاد دولتی نیست که در ان آخوندی وجود نداشته باشد. آنها ماموران نامرعی حفظ و تداوم نظام اسلامی اند بر بینان تسلیم و اطاعت و فرمانبری.
    •  
    • اگر، تا قبل از قتل مهسا، بسیاری از تجاوزکاریهای نظام بمنظور حفظ خود، از دیده ها پنهان مانده بود، هم اکنون آشکار شده است و بسیاری بطور روز مره ، نه تنها، ناظر بر آنها هستند بلکه خود هم اکنون مسلح گشته اند با بدیلی که میتواند آنانرا بی نیاز از خرافه پرستی نماید، بدیلی که اساس آن نفی فهم و اندیشه ایست مناسب زندگی بشر در دوران بیابان گردی و بادیه نشینی. جهان امروز تنها بزن احتیاج ندارد برای باز تولید خود که بدان منظور هم به مرد هم نیازمند است. جهان امروز همانقدر نیازمند مرد، توانائی ها و دانستنی های مرد است که نیازمند زن است. جهان امروز سعی میکند هر جا که با جلوه ای از نابرابری بین زنان و مردان برخورد میشود بسرعت در ترمیم آن بکوشند که ادامه نیابد.
    •  
    • بعبارت دیگر، تنها زمانی میتوانیم یکبار دیگر شاهد تکرار تاریخ بشویم که زمینه را برای ظهور و ستایش زن زندگی آزادی را بوجود آورده باشیم. یعنی که با گسترش باور مشترک به ارزشهای نهفته در زن زندگی آزادی ست که میتوان زمینه مساعدی را برای یک خروش و خیزشی عظیم در یگانگی و یکتائی و همبستگی بی نظیربر علیه حکومت آخوندی بوجود آوریم.
    • فیروز نجومی
    • firoz nodjomi
    • https://firoznodjomi.blogspot.com/
    • fmonjem@gmail.com