۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۰, جمعه

ظریف:

در تحلیل مجتهد و در اجرا مقلد!


 

تا اینجا شواهد حکایت از آن دارند که معماران، طراحان و مجریان فایل صوتی، از لحظه نطفه بستن تا انتشار آن در یک فایل صوتی، کم و بیش به هدفی که در نظر داشته اند رسیده اند. کمتر رسانه ای را اینروزها میتوانی بیابی که در آن بحث فایل صوتی مطرح نباشد و سخنان وزیر امورخارجه مورد تفسیر و تعبیر و تجزیه و تحلیل قرار نگیرد. بدرستی روشن نیست که کدام اسرار محرمانه ای در اظهارات ظریف بباد رفته است که رئیس جمهور فرمان تعقیب و دستگیری و محاکمه انتشار دهنده آنرا صادر کرده است؟ 

 البته که آقای رئیس جمهور، آخوند حسن روحانی برآشفته است که این فایل صوتی برای انتشار نبوده است و بخشی از پروژه بررسی استراتژیک رئیس جمهور بوده است. که بیرون دادن چنین نواری در این زمان حساس چیزی نیست مگر کارشکنی در مذاکرات احیای برجام. ظاهرا، انتشار فایل صوتی تاکنون یک قربانی گرفته است که کسی نیست مگر، حسام الدین آشنا، رئیس بررسی های استراتژی ریاست جمهوری. 

مسلم است که سخنان ظریف بمذاق بسیاری که خود را در رقابت با او و رئیس وی می بینند خوش ننشیند، بویژه اگر در تخریب فرد و یا نهادی بکار رود، نماد التزام و تعهد مطلق بولایت، مثل سردار شهید قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، نماد اقتدار برون مرزی حکومت اسلامی، و یا آنچه ظریف "میدان" مینامد در برابر"دیپلماسی" که خود را نماد آن میخواند. رئیس جمهور بر آنست که ظریف اسراری را فاش نساخته است بلکه از رابطه دوبال دیپلماسی و میدان سخن گفته است، رابطه ای که ضرورتا ممکن است که همراه باشد به تقابل و تعامل که همیشه به توفق و غلبه میدان بر دیپلماسی میانجامیده است. 

سر مقاله کیهان، بوق ولایت، اما،  ظریف را متهم به فرا افکنی نموده بآن دلیل که هر شکست و ناکامی در دیپلماسی را بدخالتهای میدان نسبت میدهد. در نقد فایل صوتی، سرمقاله میافزاید که ظریف با "القای دوگانه دروغین «میدان- دیپلماسی» مدعی شده است که اقدامات منطقه‌ای ایران در روند دیپلماسی و از جمله روند برجام اخلال ایجاد کرده است. حال آنکه واقعیت آنستکه قدرت و هیبت نیروی نظامی میدان پیوسته حامی و راهگشای دیپلماسی بوده است. 

 تا کنون کدام پیروزی را دیپلماسی با پشتوانه میدان بدست آورده است، سوالی ست که سرمقاله کیهان پاسخی بدان نمیدهد. اما، تاکید میکند، سوالی که مقامات مسئول در باره آن سکوت برگزیده اند آنستکه آیا، برجام جز خسارات جبران ناپذیر، چیز دیگری ببار آورده است (نقل بمضمون، کیهان اردیبهشت 10). بگذریم که حسین شریعتمداری، نماینده ولایت فقیه در کیهان، یک روز زودتر انتشار فایل صوتی را مخابره پیامی بامریکا خواند مبنی براین که میدان در راه دیپلماسی سنگ اندازی میکند. 

این داستان بدان جهت نقل گردید که نشان بدهیم انتشار فایل صوتی بازتابنده  رقابت ها و اختلافات درون نظام، بین ولایت و یکی از سه قوای جمهوری، قوه مجریه است. برغم گرد و غباری که بپا کرده است، انتشارفایل صوتی تغییر و تحولی در ساختار قدرت بوجود نمیآورد. اگر از تلخی هایی که ظاهرا از انتشار فایل صوتی برخاسته است بگذیریم، انتشار فایل صوتی نهایتا در خدمت تحکیم و تداوم نظام بکار میرود. چون این تصور را بوجود میاورد که در واقع در جامعه پر سکون ولایت گفتگویی نیز بوقوع می پیوندد و بحثی هم در میگیردبویژه اگر دریچه ای بر روی افشای حقیقت گشوده شود. تردید نباید داشت که نظام انتظار دارد که انتشار فایل صوتی تنور انتخابات را داغ نماید. 

اما، حقیقتی که ظریف ناخواسته دست بافشای آن زده است، افشای چهره و یا هویت واقعی خویش است. او نشان میدهد که تا چه حدی تحقیر پذیر است و تا کجا تن به خواری و حقارت میدهد. او التماس میکند که او را ببازی بگیرند و شان او را بعنوان وزیر امورخارجه حرمت نهند. در واقع ظریف در این فایل صوتی، از خواری و حقارت خویش، پرده بر میکشد و نشان میدهد که وزیر امورخارجه، عمله ای بیش نیست در حکومت اسلامی. نه باو اعتمادی هست و نه برای نظر او اهمیتی قایل اند. ظریف در این فایل صوتی پیش از افشای دستگاه و یا نهادی، خود را افشا کرده است، شخصیت و کیستی و چیستی خویش را عینیت بخشیده است. چه بسا، انچه او ناگفته گذارده است بدون تردید او را بسی عمیقتر افشا نماید و نقاب تزویر و فریب را بهتر از چهره او برگیرد.

البته، باید بیاد داشته باشیم که ظریف یک تافته جدا بافته نیست. چون، در نظام مقدس ولایت هرگز به وزارت و ریاست و مدیریت ارتقا نیابی اگر تن بخواری و حقارت ندهی و زبان به تملق و چاپلوسی و یا حمد و ستایش باز نگشایی. امثال ظریف بسیاراند که توانسته اند علم و دانش دانشگاهی را در تبعیت از شریعت اسلامی و تعلیمات حوزه ای در آورند. بی دلیل نیست که فساد سراسر نظام را دچار پوسیدگی و فروریزی از درون کرده است. چرا که التزام و تعهد بولایت است، نه به علم و داده های علمی و خرد و عقل انسانی، شرط ضروری رسیدن بقدرت و ثروت. 

 تنها ظریف نیست که پیرهن یقه آخوندی بتن میکند و بعربی از امام علی نقل قول میکند و ادعا دارد که در تحلیل مجتهد است و در اجرا مقلد. با اطمینان خاطر میتوان گفت که اکثر اعضای کابینه و مراتب فوقانی سازمانهای دولتی از قماش ظریف اند، ناله های شکوه آمیزی که از گلوی ظریف برمیخیز، از گلوی همردیفان او از جمله رئیس جمهور نیز بگوش میرسد. آخوند روحانی شکوه سر دهد که  بعداز 42 سال هنوز معلوم نیست که رئیس جمهور چکاره است. برای انجام این امر تفسیر قانون اساسی لازم است. آخوند حسن روحانی شکوه خود را بدینگونه مطرح میکند: 

مردم به برنامه‌های رئیس جمهور رای می‌دهند، مجلس نیز برنامه‌های هیات دولت را بررسی می‌کند و آن وقت دوباره برنامه 5 ساله نوشته می‌شود (انتخاب، 31 فروردین 1400). 

در این راستا دریغ است که ناله ای که از گلوی وزیر بهداشت، سعید نمکی بگوش میرسد یادی نکینم. چون شکوه او در واقع  از دل نازکی ست. از او نقل شده است که گفته است از گزارش اموج کرونا بحضرت ولی فقیه، خود داری میکند بآن دلیل که نمیخواهد سبب غصه حضرت ولایت را فراهم آورد. 

تا زمانیکه افرادی مثل جواد ظریف و سعید نمکی در نظام مقدس حکومت اسلامی پیدا میشوند، نظام ادامه خواهد یافت تا قیامت. 

فیروز نجومی

 

Firoz Nodjomioi

Firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com

  

۱۴۰۰ اردیبهشت ۳, جمعه

 

فرمانبر خدا

یا فرمانروای خود؟






چرا باین روز دچار شدیم، دچار مصیبت و نکبت، دچاربیماری و افت زده، گرسنه و حیران و درمانده که چه میشود و بکجا میرویم؟ مگر ملت ایران، ملت بزرگی نیست؟ چه شد که زیر بار حکومت فرومایه ترین قشر جامعه، قشر آخوندها رفیم و به ذلت و خواری تن دادیم؟

 

 شوم تر از این، بیش از 32 سال از 42 سال گذشته، فقیه ای بر ما حکومت کرده است که مظهر دین است و قدرت، جلوه شمشیراست و شریعت و قهر و خشونت، آخوندی که 32 سال است به ستیز باجهان برخاسته، و نظام تسلیم و اطاعت را در درون برقرار کرده است. بعمامه سیاهی که بر سر دارد و هر روز بلند و چاق تر شود و عبایی که بردوش اندخته ننگر. در پس آن چیزی جز مکر و خدعه نیابی.

 

مگر نه اینکه بسوی تمدن بزرگ برهبری شاهی که خود را از تبار کورش کبیر میدانست، در حرکت بودیم، چه شد که راه خود را کج کردیم و به دنده عقب زدیم، در حالیکه فکر میکردیم سوار بر دوش آنان که خرقه تقدس برتن داشتند و رستگاری بشر را در حرکت بسوی تاریکی میدانستند، بسوی خوشبختی، بسوی رفاه و آسایش و از همه مهمتر بسوی روشنایی و آزادی و رهایی از بندی های استبداد به پیش میرویم. براستی، زهی خیال باطل و خام اندیشی!

 

بنگر که در کجا هستیم امروز؟ بنابر اخیرترین گزارش سازمان عفو بین الملی، بیش از نیمی از تمامی اعدام هایی که در سراسر جهان باجرا در میآید، در جامعه ما بوقوع می پیوندد، جامعه ایکه ساخته شده از تقدس و تقوا،  در جامعه ایکه بر آن مردانی حکومت میکنند، دانا و آگاه بخواست و اراده الله، همچنانکه در قران کریم بازتاب میآید. تردید مدار که طناب شریعت بگردن هیچ محکومی نیفتد بدون حضور قران و قرائتی چند از آیات آن. این بدان معنا است، مجازات اعدام، که جامعه جهانی، دون شان انسانی و مجازاتی هولناک علیه بشریت خوانده است، در کشوری بوقوع می پیوندد که بر آن قواعد و مقررات مقدس آسمانی حاکم است، شریعت اسلامی، شریعتی که قشری بنام روحانیت با متجاوز از 300 سال تاریخ، خود را متولی آن میداند.

 

آخوند خامنه ای، خداوند یکتا و یگانه، سراسر تقدس و تقوا، بارها اعلام کرده است که ما رکود زدیم. او البته که باید گردانفرازی هم بکند، چون او خود را مظهر اراده الله میداند، چرا خود را نستاید وقتی خود را خدا میداند.

 

اما، ولایت فقیه تنها در مجازات اعدام رکورد نزده است بلکه نظام کیفری ای را بر جامعه حاکم ساخته است برخاسته از اراده الله در 1400 سال پیش از این، مثل قصاص، ابتدایی ترین شیوه انتقام ستانی. چندی پیش فرزندی با برکشیدن چارپایه از زیرپای پدرش او را به طناب دار آویزان نمود و انتقام مادر از او بستاند. سریع و بدون هیچ تاملی، مبادا خاطر الله آزارده شود. عدالتی در خوردوران طفولیت و نادانی بشر، نه در دورانی که بشرجهان را دگرگون ساخته است، نه در دورانی که حفظ کرامت انسانی سرلوحه اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

 

حفظ کرامت انسانی نه تنها در مرکز قوانین اساسی اکثر کشورها، از جمله امریکا قرار دارد بلکه در تمامی اجرای مراحل قانونی از لحظه بازداشت تا مراحل مختلف اثبات جرم و در تمام دوران محکومیت دارای الویت نیز هست. متهم، انسان بوده و هست، قبل و بعد از آنکه بخطا متهم شود. پایمال کردن کرامت نه انسان سیاسی، حتی انسانی خطا کار، پایمال کردن کرامت تمامی انسانهاست.

 

 البته باین مجازات غیر انسانی، قصاص، سننگسار و قطع ان یک از اعضای پیکر انسان که در ارتکاب جرم بکار گرفته شده است، مثل قطع دست سارق را باید افزود. نظام مقدس ولایت نشان داده است که انقدر ارزش برای کرامت انسانی قائل است و بدان حرمت میکذارد، که روزنامه نگار دگر اندیشی را از کشورهای خارج میرباید و در داخل برای برقرار سکوت و عبرت دگراندیش پس از یکسال نگاهداری در زندان انفرادی بدارمجازات میاویزد. روح الله زم نه اولین آنها بود و نه آخرین آنها. این جنایت ها بدست جنایتکارانی صورت میگیرد که سعادت را را در دیدن خود غرقه در خون ولایت ستیزان میدانند.

 

وای اکر سری بزندانهای جامعه مقدس اسلامی بزنی، بویژه به زندانی ها سیاسی و اطاقهای شکنجه. هم اکنون محمد نوری زاد، یکی از 14 درخواست کنندگان استعفای آخوند خامنه ای، در بستر مرک بسر میبرد و قرار است تا 15 سال دیگر در بند باشد. بعدا، آزادی او محدود است و همراه با محرومیت هایی ست که او را تا آخر عمر همراهی کنند. نوری زاد، شخصیتی ست شناخته شده و با نام و نشان، وای بحال آنان که بی نام و نشان اند. چه داستانهای عم انگیز از گذراندن سالها در سلولهای انفردی و پس از تحمل آنهمه درد و رنج بدار آویختنه شدن که بگوش نمیرسند.

 

 بگذریم از زندانی های طولانی مدتی که مدافعین حقوق بشر مثل خانم نسرین ستوده و عبدلفتاح سلطانی و بسیاری دیگر از دگراندیشان و مخالقان سیاسی را بدان محکوم کرده اند. هم اکنون دو دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف، علی یونسی و امیر حسین مرادی بیش از یکسال است در بازداشتگاه موقت بسر میبرند. چه تعجب اگر مثل زندانیان دیگر تحت آزار و شکنجه و تحمل سلول انفرادی وادار باعتراف باتهامات وارده نموده و بدینوسیله راه را برای آویزان نمودن آنها از طناب شریعت هموار نمایند.

 

اما، این تنها نظام کیفری نیست که در تبعیت از شریعت، از قواعد و مقرراتی بر خاسته از احکام قران، در آمده است. جامعه مقدس ولایت جامعه ایست که تمامی عرصه های آن در تبعیت از شریعت اسلامی سامان یافته است. جمعیت شاغل کشور در طول روز بفعالیتهای میپردازند که باید در تبعیت با قانونمندیهای آن تخصص بحرکت در آیند. حال آنکه در تحت نظارت قواعد و مقرراتی بچرخش درآید که بنیان آن لزوما نه بر کسب رسمی لیاقت و شایستگی و معیارهای عقلانی ، بلکه بر اساس قواعد و مقررات شریعت، یعنی مقراتی که الویت را دهد  بروابط فامیلی و خویشاوندی، برگزیده میشوند؛ بگونه ای که میتوان از ظهور روابط قبیله ای در جامعه ای سخن راند که در جهت معکوس باید حرکت کند، اگرانتظار دارد بقا یابد در آینده.

 

در نتیجه همین روابط قبیله برخاسته از تاریخ اسلام است که هم اکنون شاهد تمرکز ثروت و قدرت در دست اقلیت و گسترش اکثریت 80  درصدی نیازمندان، در جامعه ای هستیم که شریعت اسلامی بر آن حاکم است، جامعه ایکه، نیمی از اعدامها در جهان را بخود اختصاص میدهد. اگر این نشانی از عدالت اسلامی نیست، نشان چی چیزی میتواند باشد، جز نشانی بر آغاز فروپاشی حکومتی مقدسی که پرچم حرمت بکرامت انسانی را بدوش میکشد ولی کوچکترین عفو و بخشایشی بانسانی روا ندارد، بویژه اگر خطاکار بوده، دگر گونه بیاندیشد و یا سر بمخالفت و سر پیچی بردارد. حکومت اسلامی فرمانبر خدا میخواهد نه فرمانراوی خود.

 

فیروز نجومی

 

Firoz Nodjomi

 firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmil.com 

۱۴۰۰ فروردین ۲۷, جمعه

آخوند خامنه ای:

طلب از قران کریم!



فرا رسیدن ماه رمصان، فرصتی دیگری را برای ولی فقیه، آخوند، خدا سید علی خامنه ای فراهم آورد تا بر فراز منبر قدرت، یک خطبه درخشان دیگر ایراد نماید. شاید که رزمندگان و مخالفین و دگراندیشانرا قانع کند که با حکومت دین است، با حکومت اسلام است که سر و کار دارند، دینی که دربافتهای وجود باورمند لانه میکند، بر باورها و انیشه ها و بر ذهن ما مهر خود را می کوبد، ئمانی که ما از خویشتن هیچگونه آگاهی ای نداریم.

برحسب معمول آن بخش از خطبه ی رهبر معظم انقلاب مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است که مربوط میشود به مذاکره با قدرتهای جهانی برسر لغو تحریمات، مذاکراتی که قرار نبود برقرار گردند، اگر امریکا تمامی تحریمات را لغو نکند. در حالیکه در بخش اول خطبه است که اخوند خامنه ای، ماهیت خود را بعنوان آخوندی که از طلبه گری بشاهی رسیده است  ابمنصه ظهور میرساند. چه در این فرصت، در ماه مقدس رمضان، بار دیگر به توجیه حکومت ولایت میپردازد و آن را شعبه ای و یا ادامه حکومت الهی، میخواند، حکومتی که پیامبراسلام بفرمان الله، خداوند یکتا و یگانه برای برقراری استقلال و عدل و عدالت تشکیل داد. بهمین دلیل آخوند خامنه ای کسانی را به انتقاد میگیرد که به کلام الله با دیدی محدود و تنگ نگاه میکنند و افسوس میخورد بحال کسانی که عاحز از فهم و درک زبان الله هستند و ناتوان از وقوف باراده او، چنانکه گویی کتاب مقدس قران کریم تنها در باره مسائل شاخصی و احکام یکتا پرستی و روزه و نماز است. وی اظهار میدارد:

چقدر غافلند کسانی که خیال می‌کنند قرآن به مسائل زندگی و سیاست و اقتصاد و حکومت کاری ندارد 

آنچه اینجاجالب است، انست که پس از 42 سال خطبه خوانی، معلوم است که ولی فقیه هنوزنتوانسته است مردم را نسبت بماهیت دینی و ماورایی حکومت ولایت فقیه قانع ساخته باشد. آخوند خامنه ای، برمنبر قدرت، با علم و اشاره، این پیام را میخواهد بمردم مخابره کند که تصمیمات مهمی که او اتخاذ کرده و میکند، با رجوع به مصادیق قران بوده است. چرا که وی اظهار میدارد که:

هر وقتی که ما از قرآن نسبت به حادثه ای شبیه به آن حادثه استنطاق کنیم و هدایت بطلبیم قرآن کریم همین مطلب را در اختیارمان خواهد گذاشت.

مثلا، وقتی در ژانویه 2006 فرمان فک مهر وموم سازمان هسته ای سازمان بین الملی را ولی فقیه صادر نمود، حتما، با طلب از قرآن کریم انجام گرفته است. یعنی که با ابزار استخاره. همچنین، تدبیر بزرگ نرمش قهرمانانه، که بتوافقنامه برجام انجامید. مصداق سازی آخوند خامنه ای را باید جدی گرفت. او در ادامه خطبه اش کوته اندیشان را مود انتقاد قرار میدهد که قادر نیستد وسعت و عمق اندیشه الله را بفهمند. وی میگوید:

کسانی که قرآن و اسلام را به مسائل شخصی و عبادی منحصر می کنند یا قران را نخوانده اند و یا بلد نیستد و لذا اینگونه اشتباه و خطا حرف می زنند.

پس مردم ایران اگر پس از 42 سال حکومت اسلام، بقله حرمت و احترام در جهان رسیده اند، ناشی از رفاه و آسایش و خوشبختی و سعادتی ست که مردم ایران تحت حاکم و یا حاکمانی بسر برده اند که طلب از قران کریم کرده اند.

اما، متاسفانه مردم ایران هنوز باین واقعیت آگاه نیستند که ادامه ستیز با غرب بسرکردگی امریکا، دلیل عمده ای برای پسروی ها و ادامه جزم نگریها، خود تدبیری بوده است بر خواسته از قرآن کریم. آخوند، خامنه ای، خاطر نشان میکند:

.قرآن خودش را از چالش های سیاسی و اجتماعی به هیچ وجه کنار نمی کشد و از مقابله با طاغوت ها و مستکبری و ستمگران اجتناب نمی کند و در مقابل اینها ایستاده است و اگر اهل قرآن هستید قهرا میدان زندگی شما میدان ظهور قرآن است.

42 سال است که مردم ایران شاهد هستند که چگونه حکومت قرآن توانسته باتمام چالشها بمقابله برخیزد، چالشهایی که با کشتار و خونریزی بر بام نشمینگاه مقدسترین مرد جهان، امام خمینی، آغاز گردید و بزودی به مناطق مختلف کردنشین و ترک نشین، ترکمن صحرایی و سنی و بهایی و غیره... کشانده شد. با طلب از قرآن کریم بود که هشت سال جنگ ادامه یافت و بیش از 4000 از زندانیان سیاسی در 67 بقتل رسیدند. چه نخبگان و فرهیختگان در داخل و خارج بفرمان ولایت فقیه در خون خود نغلتیدند.

بدون تردید نیز بخاک و خون کشاندن آنان که در سال 96، دست رد بر سینه حکومت دین نهادند و انزجار و نفرت خود را با شعارهای بیشماری، از جمله جمهوری اسلامی نمیخواهیم، نمیخواهیم، بیان کردند. همچنین سرکوب و کشتار تظاهرکنندگان در اعتراض به افزایش 300 درصدی قیمت بنزین در سال 98 که بیش از 1500 نفر کشته بجا گذارد و تعداد نامعلومی مجزوح و دستگیر شدند، خود بیانگر طلب از قران کریم بود. چه معجزاتی که از این کتاب مقدس آسمانی که بر نجیزد.

آخوئد خامنه ای درست میگوید، هر دست و پایی را میتوانی قطع نمایی، طناب دار را بر هرگردنی میتوان بیافکنی و شمشیر شریعت را میتوانی بهر خونی آلوده نمایی همین بس که طلب از قران کرایم کنی.

 اگر هنوز هستند کسانی که فکر میکنند قران نقشی در سیاست ندارد، نباید هرگز در فهم سخنان آخوند خامنه ای دچار تردید شوند که در اسلام، دین و قدرت غیر قابل تشخیص از یدیگرند. با این وجود هنوز هستند کسانی که بر آن باورند که نمیتوان به قران بعنوان یک سند سیاسی نگریست، حال آنکه فرآن با بیان رابظه حاکم و محکوم آغاز میشود. الله ببندگانش فرمان میدهد که بنام او آغاز و او را رحمان و رحیم و ارباب و مالک بر دوجهان بخوانند و مورد حمد و ستایش قرار دهند. حق با آخوند خامنه ای و همه پیروان او ست. مگر حکومت اسلامی، نیست حکومت فرمانروایی و فرمانبری؟

آیا تا کنون، کسی، بنی و یا بشری در سراسر ایران، ازجمله آیت الله هایی که در حوزه ها باموزش و تدریس احکام الهی اشتعال دارند، پیداشده اند، که بتوانند خوانش ولی فقیه از متن مقدسرا قرآن مورد نقد قرار دهند؟ تا زمانیکه خوانش الترناتیوی ارائه نشده است، باید خوانش اخوندی خامنه ای را از قرآن کریم، هم بلحاظ روح و هم متن اصلی، اصیل ترین خواند. واقعیتی که دگراندیشان، بویژه آنان که در اندیشه براه اندازی جنبش براندازی هستند باید بآن توجهی خاص مبذول دارند. سوال این است آیا میتوان به مبارزه با رژیمی برخاست که در یک دست شمشیر برگرفته و در دیگر دست قرآن کریم؟ آیا میتوان چنین نظامی را خلع سلاح نمود؟ در چنین صورتی برای پیروزی بر او کدام یک را، شریعت را از دست او برگیری و یا شمشیر را؟

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

Firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com

  

۱۴۰۰ فروردین ۲۰, جمعه

 

بر طبل پیروزی

باید کوبید و یا بر طبل عزا؟


بار دیگر طبل پیروزی، در حکومت اسلامی، بصدا در آمد، پیروزی، پیروزی، پیروزی بر ابر قدرت امریکا. که پشیمان از کرده خویش با خروج از برجام، امده توبه کند.  البته، اینبار آخوند شیخ حسن روحانی، رئیس جمهور حکومت دین است که بر طبل پیروزی میکوبد. چرا نکوبد؟ او مدعی ست که توانسته است در سه سال جنگ با تحریمات امریکا، کالاهای ضروری را فراهم نماید بدون اینکه به جیره بندی تن بدهد. اگرچه اعتراف هم میکند که قیمت نامتعادل بوده است. چنانکه گویی که آخوند شیخ روحانی با تدابیر داهیانه مانع گسترش فقر و فساد و فحشا گشته و شکم های گرسنه را سیر کرده است در حالیکه تحت تحریمات امریکا بوده است

 در ادامه سخنانش در هئئت دولت، رئیس جمهور، آخوند شیخ روحانی، همچنان تا پایان بر طبل پیروزی میکوبد. که دولت پیشین امریکا را در جهان ایزوله و منفور کردیم. که فشار حداکثری را شکست دادیم، کالاهای ضروری را بفور در اختیار مردم نهادیم و از تن دادن به کوپنی کردن کالاهای معیشتی اجتناب کردیم.. اما، فراموش نکرد که بیافزاید بدون رهبری ولی فقیه، هیچ یک از این پیروزیها رخ نمیداد. بقول معروف، توپ رئیس جمهور، پر پر بود. این در حالی ست که او بخوبی به محدود بودن اقتدار خود آگاه است و میداند حرف آخر را ولی فقیه میگوید. رئیس جمهور بهتر از هرکسی میداند که در درون نظام هیچ تصمیم مهمی اتخاذ نمیگردد مگر مورد تایید آخوند خدا خامنه ای قرار بگیرد.

هم اکنون دو سال است که پیمان  اف ای تی اف، معطل امضای مسئولین کشور است پیمانی که اگر امضا نشود ارتباطات مالی و تجاری با جمهوری اسلامی همچنان مسدود میمانند. بهمین دلیل است که کشورهایی که نفت خریده اند، نمیتوانند بهای آنرا بدولت جمهوری اسلامی پرداخت کنند. علت تاخیردر تصویب عهدنامه اف ای تی اف را باید در نظر و  اراده منفی ولی فقیه جستجو نمود.

اما، چنین بنظر میرسید که آخوند شیخ روحانی بر طبل پیروزی سخت میکوبد نه تنها بآن دلیل که همچون رستم دستان پنجه در پنجه ابر قدرت امریکا افکنده و پشتش را بخاک رسانده است بلکه بان دلیل که بگوش آن دشمنانی که در درون کشور در لانه هایشان خزیده اند برسد، بگوش آنانی که گویا اجازه نمیدهند که پیروزیهایی که ریاست جمهوری در سه سال جنگ تحریمات بدست آورده بگوش مردم برسد. او دهان به شکوه میگشاید که چرا از این پیروزیهایی که در مبارزه با تحریمات امریکا بدست آورده ایم، فیلم سینمایی و تاتر و سریالهای تلویزیونی نمیسازید. سپس یادآوری که نباید واقعیت ها را تحریف کینم، چنانکه گویی، رئیس جمهور نه بر راس قدرت قرار دارد و نه دارای مسئولیتی ست. بدرستی نیز روشن نیست که شکایت به پیشگاه چه کسی میبرد. حال آنکه همه شکایتها باید به پیشگاه او برسند. حال باید پرسید، آیا کسی میتواند شکایت به پیش شاکی برد و طلب از طلبکار بخواهد؟ رئیس جمهور، کشور را از از درد و رنج کمبود کالاها نجات داده است. اما، نمیتواند بودجه ای برای تبلیغات خدمات ریاست جمهوری اختصاص دهد.

مخاطب ریاست جمهور چه کسانی هستند؟ چه کسانی جلوی بازگشت ببرجام سنگ ریخته اند؟ چه کسانی او را متهم بفروش هسته ای کرده اند؟ سوالاتی ست که همچنان باید در ابهام بمانند. چرا که رئیس جمهور خود یکی از بازیگران اصلی این نظام است. یعنی که گفتمان مظلوم نمایی آخوند شیخ روحانی، از دعواها، رقابت ها، حسادتها و جاه طلبی های  درونی نظام بر میخیزد، از بازی قدرت. شاید هم از زیرکی ست که آخوند شیخ روحانی دیگرانی را با هویتی مجهول مخاطب قرار میدهد تا هرگز خود مخاطب قرار نگیرد. غدعه ای که آخوندها در بیرون کشیدن آن از آستین، مهارتی بسزا دارند.

لازم نیست که به زیر و رو کردن سخنان رئیس جمهوری بپردازی که خود را حیران بینی و بهت زده که آیا آخوند شیخ روحانی در دینای واقعی بسر میبرد یا تصور میکند بر فراز منبر روضه میخواند و مردم را بصحرای کربلا میکشاند؟ او واقعیت را تحریف نمیکند، بفراموشی می سپاردش تا وجود آنرا نفی و انکار نماید. او بر طبل پیروزی سخت میکوبد، بآن امید که  برای لحظه ای هم که شده، توجه جامعه  را از بحرانهای بیشماری که گریبان نظام را میفشرد برگیرد. چه او از پیروزی بر تحریمات امریکا، در حالی سخن میگوید که بیش از 65 درصد جمعیت کشور نیازمند یارانه های دولت اند. البته که نه بیکاری هست، نه گرانی ، نه گسترش فقر هست و فساد، نه قیمت دلار به بالاتر از سی هزار تومن رسیده است، نه آب و هوا بسم آلوده گشته و نه خشکزاری در حال پیشروی ست و... لیست میتواند ادامه یابد. رئیس جمهور از این فرو روی بسوی زوال و ذلت ملی، سخنی بزبان نمیراند.

البته که رئیس جمهور، آخوند شیخ روحانی بجای دمیدن در بوغ و کرنای  پیروزی بر امریکا و بازگردندان آن به برجام، باید در مبارزه با ویروس کرونا و شکست در دست آن بر طبل عزا میکوبید.  گسترش ویروس و جهشهای آن، افزایش تعداد میرندگان و مبتلایان، درگیرساختن بیمارستانها، کارشناسان را بر آن وادشته که روزهای دشوارتر و با مرگ و میر بیشتری را  در اینده پیش بینی کنند.

شاید زیاد بیربط نباشد که این سوال را مطرح کنیم  که چرا یکی از این امامانی که پیوسته در زندگی ما حضور دارند، بویژه امام عچ، که هنوز زنده است و در میان ما زندگی میکند، دست امدادی بسوی، ادامه دهندگان راه آنان، آخوندهای مقدس و با تقوا دراز نمیکند؟ آخوندها، هم خود بحقیقت افسانه ها اخت گرفته اند و ایمان دارند و هم مردم ایران را خرافات زده و موهوم پرست و مطلق باور ببار آورده اند. اگر باور به لا الله الا الله که براحتی بر سر زبانها جاری میشود، بیانگر مطلق باوری نیست، بیانگر چه چیزی میتواند باشد که خود سکوی فولادینی گردید که بر فراز آن حکومت اسلامی برقرار گردید و پرچم تسلیم و اطاعت بر فراز آن باهتزاز درآمد..

 اما، کسی چه میداند، امامان کارشان را غیبی، بانجام میرسانند. دیدیم که هشت سال جنگ با کفر و باطل، تسخیر قدس از راه کربلا چه برکاتی با خود بارمغال آورد. حال باید منتظر دریافت برکت حاصل از بیش از چهاردهه امریکا ستیزی بمانیم.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

firoznodjomi.blogspot.com

 

fmonjem@gmail.com

 

 


۱۴۰۰ فروردین ۱۳, جمعه

امریکا ستیزی در بیرون

و دشمنی با آزادی در درون!



این روزها، رابطه جمهوری اسلامی و کشور چین موضوع روز است در درون و همچنین در بیرون. چرا که دو کشور رسما پیمان 25 ساله ای را امضا کرده اند که محتویات ان نزد مردم ایران مضنون و مشکوک است. بهمین دلیل، بسیاری این عهد و فراردارد را برابر با پیمان ننگین ترکمانچای میدانند. گویا بنا برملاحظاتی، این چین است که در مخفی نگاهداشتن خرد و ریز عهدنامه اش با جمهوری اسلامی اصرار میورزد، چنانکه گویی همان ملاحظات کافی است که جمهوری اسلامی را وا دارد که سکوت بر گزیند و رازی را بر ملا نکند که چه معامله ای کرده است، چه داده است و چه گرفته است. بعضا، بر آن باورند که اعداد و ارقام و زمان قید شده در پیمان، از ضعف جمهوری اسلامی خبر میدهد و گسترش اقتدار جهانی چین.

جالبتر آنکه گفته میشود این پیمان در واقع پیمانی بوده است ناشی از مذاکراتی که بین "رهبران" دو کشور و نمایندگان آنها صورت گرفته است. دو رهبری که دارای چهان بینی و باور به ارزشهای متصاد با یکدیگرند. این روایتی است به حقییفت نزدیکتر. چرا که چنین عهدنامه ای هرگز بامضای رهبر دو کشورنمیرسید اگر کشش و جذابیتی این رهبران در یکدیگر نمی دیدند و احساس نمیکردند که دارای منافعی مشترک هستند.

شی جین پینک، چون بقدرت رسید، خود را  رئیس جمهور و رهبر مادام العمرچین و حزب کمونیست خواند. بدینترتیب، او بر روی دست تمام دیکتاتورهای پیش از خود برخاست.  در حالیکه حکومت ولایت بنا بر اراده ای ماورایی برقرار گردیده و بنا دارد ادامه یابد تا قیامت. البته شی جین پینگ، چندان اهمیتی نمیدهد که رهبر حکومت اسلامی خود را در قلمرو خویش چگونه توصیف میکند. اما، او خود رهبری ست که باین جهان میاندیشد و سود و منفعت و برتری ملتش را در این جهان مادی میجوید. این در حالی ست که ولایت فقیه، خود را جانشین خداوند یکتا و یگانه، الله بر روی زمین می پندارد و وظیفه دار دفاع از برتری دین اسلام و ستیز ابدی با شیطان.

 اگر مرامنامه حزب کمونیست زائیده تفکر و اندیشه انسانها ست و، ملتزم به برابری و بر قراری عدل و انصاف و رفاه و آسایش همگانی در جامعه. مرامنامه حکومت ولایت، کلام الله است، کتاب قرآن که برتاباند فقط و فقط  اراده و امیال الله، خدایی که رسول خود را در درون یک جامعه بادیه نشین در یکهزار و چهارصد سال پیش از این بر میگزیند و رمز و راز هستی و نیستی، بویژه شیوه حکومت را بر او اشکار میسازد. حکومت ولایت، برای ادامه رسالتی آمده است که الله بر دوش رسول خود نهاده  است که عبارت بوده و هست از فراخوانی بسوی تسلیم و اطاعت. تسلیم که الله تنها خدایی ست که وجود دارد و بجز او هیچ خدای دیگری نیست. که بیخودی درپی یافتن خدای دیگری نباشی و باحکام الهی و یا شریعت اسلامی نیز گردن نهی در تمامی عرصه های عملی زندگی. بنابراین، زیاد دور نرفته ایم اگر بگوییم که اراده ولی فقیه معطوف به اراده الله ست.

با این وجود، آنچه این دو رهبر، یکی فقیه و مومن و خداشناس، دیگری مادیگرا و سیاست پیشه و خداناشناس  را بیکدیگر نزدیک میسازد، تنها اقتدار استبدادی نیست. آنچه رهبر چین را به ولایت فقیه نزدیک و با او متحد میکند، امریکا ستیزی ست، سیاستی که ولی فقیه بیش از چهاردهه  است بر آن اصرار ورزیده است، برغم خسارات جبران ناپذیری که تا کنون ملت را بدان دچار کرده است. این در حالی ست که شی جین پینک خود را رقیب امریکا میداند و بخوبی از سودی که از رابطه با امریکا میبرد آگاه است و پیوسته قصد افزودن بر آنرا داشته و دارد. در حالی که نظام ولایت خود را دشمن آشتی ناپذیر غرب برهبری امریکا میداند. چرا که حکومت دین برهبری آخوند خامنه ای، امریکار را منشا کفر و خداناشناسی می پندارد و جامعه ای فاسد و تبلور لهو و لعب و بیعاری و ولنگاری، اخلاق و رفتاری که از ازادی برمیخیزد، و متولی ان امریکاست.

هرچند که ستیز و دشمنی نظام ولایت را با آمریکا نمیتوان با رقابت با آن از طرف چین، یکی دانست، با این وجود  در برخورد با حقوق بشر و ستیز با آزادی، دارای باور و ارزشهایی که امریکا پیوسته خود را مدافع و متولی آن دانسته است، دارای مواضعی مشترک اند. بی دلیل نیست که ولی فقیه و شی جین پینگ بیکدیگر اعتماد میکنند، چون هر دو دشمن آشتی ناپذیر آزادی اند. چه اگر در چین و حکومت اسلامی آزادی وجود داشت، نه شی جین میتوانست حکومت خود را مادامالعمر اعلام بدارد و دهان هر مخالفی را با مشت آهنین بکوبد و نه ولی فقیه میتوانست، همچون الله، خداوند بی همتا بریک جامعه بیش از سه دهه با تکیه بر وحدت شریعت و شمشیر، سرکوب و خفقان  و بخاک خون کشاندن مخالفان و دگراندیشان حکومت کند. البته که دشمنی با آزادی در درون و امریکا ستیزی در بیرون، سیاستی ست که رهبر چین و حکومت اسلامی را با ولادیمرپوتین هم نزدک میسازد.

روشن است که چین و شوروی، هر دو از رابطه شان با امریکا سود میبرند و پیوسته در سدد راضی نگاهداشتن امریکا هستند. حال آنکه، تنها جمهوری اسلامی ست که بابت ستیز با امریکا، ساختار اقتصادی کشور را بویرانی و اکثریت جامعه را بفقر و فحشا و تنگدستی کشانده است. در واقع تمامی سیه روزی و تیره بختی هایی که گریبان ملت ما  را گرفته است، باید به سیاست امریکا ستیزی نظام ولایت در خارج و دشمنی با آزادی دررون نسبت داد.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com

  

۱۴۰۰ فروردین ۶, جمعه

خطبه نوروزی

و فتح سنگر دین!



امسال نیز همچون سال گذشته آخوند سید علی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب، مجبور بود خطبه نوروزی خود را بار دیگر در شرایطی دلناپذیر و نامطلوب ایراد نماید. در این دو سال اخیر ظاهرا شرایط کرونایی، رهبر معظم  را از سفر به مشهد و گذراندن ایام نوروز در محضر مقدس امام هشتم محروم نمود و همچنین از ایراد خطبه ی سالیانه خود در شبستان امام رضا، فضایی وسیع مملو از جمعیتی انبوه که بسیاری از انها کرایه ای بنظر میرسیدند و برخاسته از قشر مستظعفین، قشری که مثلا، انقلاب اسلامی بنام آنها بوقوع پیوسته است. بدون تردید ادامه سفر ولایت امام خمینی به مشهد و گذراندن ایام نوروزی در خاک پای مقدس امام هشتم، امام رضا، از تبار قوم تازیان مهاجم، قومی که خاک ایران را به توبره کشید، بیک سنت تبدیل کرده است که در نتیجه کرونا دچار وقفه گردیده و بمحض بهتر شدن شرایط از سر گرفته میشود که تا قیامت ادامه یابد.

خطبه خوانی نوروزی آخوند خامنه ای، بارها مورد بررسی تحیگران و منتقدین قرار گرفته و میگیرد. اما، جالب آنستکه در حالیکه بخش بزرگی از خطبه نورزی آخوند خامنه ای به بحث در باره بعثت و مفاهیم نهفته در آن  در ارتباط با برقراری حکومت اسلامی در مدینه و همچنین مصداق آن در شرایط کنونی، اختصاص داده شده است، مورد توجه منتقدان و تحلیگران نظام، بویژه آنانکه روزانه در تلویزیونهای اینترنتی داد سخن میدهند، قرار نگرفته است. چنانکه گویی حکومت ولایت فقیه، استوار است بریک ساختار سیاسی، و نظام ولایت فقیه یک نظام سیاسی ست و نه حکومت مطلق دین که مظهر ان ولی فقیه است. اکثرا، توجه خود را متمرکز نموده اند بر نقد و تحلیل لاف و گزاف آخوند خامنه ای در راه اندازی چرخه تولید و جهش ده برابری حجم تولید در اندک زمانی و نیز برادعاهای شکست تحریمات و فشار حداکثری و صحت و سقم محاسبات وی در باره توان اقتصادی برای عبور از وضع اسفناک موجود.

حال آنکه بیانات آخوند خامنه ای، ناظر است بر ساختار تئوری استبداد مضاعف دین و قدرت که مظهر آن فقیه و آخوند است. هدف از پیش کشیدن بعثت پیامبر در خطبه نوروزی، بر نهادن ساختار حکومت اسلامی ست مبتنی بر حقایقی که بعثت پیامبر اشکار ساخته است. اگر چه میتوان از بیانات ولی فقیه، باین نتیجه هم رسید که در واقع پیاده سازی مفاهیم بعثت در توجیه برپاداری یک حکومت دینی برهبری ولی فقیه، در واقع در خدمت نفی نظام جمهوریت است بعنوان یک نهاد سیاسی مستقل از اراده ولایت فقیه، نظامی سامان یافته ظاهرا از سه قوه مستقل از یکدیگر. یعنی که در چنین شرایطی، شرایطی که دین و قدرت جدا ناپذیر از یکدیگرند و باهم  در وحدت اند بطوری که درهم ادغام  و تمیز یکی از دیگری را هرچه بیشتر دشوار میسازد، نظام در خور نام جمهوی نیست. این وااقعیتی ست که در خطبه نورزی اخوند خامنه ای بازتاب میابد.

در اینجا بمنظور اجتناب از طولانی شدن مطلب، از نقد خطبه نوروزی آخوند خامنه ای و تعبیر و تفسیر وی از بعثت، معنا و مفاهیم ان و  تشکیل حکومت سیاسی بدست پیامبر اسلام در مدینه و مفاهیم عدل و عدالت، استقلال و ازادی انسان، میگذریم. چون این مفاهیمی که آخوند خامنه ای مورد بحث قرار میدهد تنها در وارونه نمودنشان دارای معنا و مفهوم میشوند. مثلا، آیا گذاردن سران ارتش پادشاهی در جلوی جوخهای اعدام بر بامی برفراز نشینمنگاه رهبر مقدس انقلاب اسلامی، امام خمینی بیانگر انسانخواهی دین اسلام است؟ آیا  گروگانگیری را باید نوعی ارج نهادن به کرامت انسانی دانست؟ آیا قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 ا،ز حرمت به کرامت انسانی برخیزد؟

در ادامه بحث بعثت در خطبه نوروزی است که آخوند خامنه ای ادعا میکند که الله بکرات در قران از  انسان نامبرده است. در حالیکه متن مقدس قرآن نشان میدهد که الله به انسان همچون حیوانی مینگرد که با هوش و ذکاوتی که دراو نهاده است، میتواند فرمانبر خوبی باشد. مسلم است اگر الله  انسان را مستقل و آزاد و نه فرمانبر خلق کرده بود، نیازی به خلق بهشت و  دوزخ نداشت. چه انسان خود- فرمانبر نه نیازمند پاداش است، نه از تنبیه و مجازات هراسی دارد. بچه دلیل انسان باید استعدادهای ذاتی خود را در اعتلای فرمانبری بکارگیرد؟

برخلاف ادعای آخوند خامنه ای، الله نه انسانی متعقل و مستقل و آزاد بلکه بندگانش را مکررا مخاطب خود قرار میدهد و  پیوسته او را به فرمانبری، به تسلیم و اظاعت توصیه نموده و برای اینکه قلاده را بگردن انسان محکم نگاه دارد، او را موظف نموده است باجرای مراسم نمازگزاری پنج نوبت در روز از صبح سحرگاهی تا پاسی گذشته از غروب آفتاب  بر اساس قواعد و مقررات شریعت اسلامی. چه الله پرستش وستایش انسانهای ناپاک و نجس را نمی پذیرد. مبادا با تنی آلوده به شعد لذت عشق و بدون غسل و وضو به نمازگزاری بپردازی. بدون تردید خشم الله را برانگیزی.

به بیان دیگر، گفتمان آخوند خامنه ای در خطبه نوروزی، مرزی برای جدا نمودن دین از قدرت بجای نمیگذرارد. اگرچه ظاهر او، عبا و عمامه در واقع بازتاب دین است، پوشاکی ویژه آنان که حرفه شان دینداری ست و رواج دین. با این وجود؛ حرف ولی فقیه، حرف آخر اسنت. بالاتر از حرف او حرفی نیست. چراکه حرف خود را بازتاب عقل و خرد الله، خردی لایتناهی می پندارد. در خطبه نوروزی خود نیز چنان سخن میگفت گویی که او خود الله است که بر فراز منبر جلوس یافته است. البته که هست و خدایی هم میکند.

اما، میتوان خطبه نورزی آخوند خامنه ای را بگونه این دیگر نیز تعبیر نمود و آنرا خدعه ای خواند از نوع خدعه ای که الله خود را استاد آن میداند. که در چنین شرایطی بحرانی و ورشکستکی در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، جامعه را آبستن یک انفجار عظیم و ویران کننده کرده است. وای بآن لحظه ای که این انفجار بوقوع بپیوندد. در چنین شرایطی  آخوند خامنه ای، دین را مطمئن ترین سنگری میپئارد که تسخیرآن باین سادگیها امکان پذیر نیست.

 بسیاری از منتقدان و تحلیگران نیز موافقند،که نقد دین نه ضروری ست و نه میتواند مفید باشد. چه نه روحانیت یک دست است و نه ساختار قدرت لزوما از انسجام مطمئنی برخوردار است. در چنین شرایطی سنگر دین نیز، سنگری ست که 42 سال نشان داده است که سنگریست که میتوان از پس آن تمامی جامعه را به تسلیم و اطاعت و فرمانبری وا داشت. در یک صورت است که میتوان سنگر دین را فتح نمود و آن زمانی ست که جامعه بماهیت اسطوره ای دین آگاه شده و آنرا همچون امری فردی و خصوصی پذیرفته و نه بگوید به حکومت دین، نه بحکومتی که با آن دارای باورها و اعتقادات مشترک هستیم. این بدان معناست که تا این اشتراک در باورهای دینی حاکم و محکوم تدوام مییابد، چندان نمیتوان امید وار بود که جامعه ما بتواند سنگر دین را فتح نماید!

 

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

fmonjem@gmail.com

firoznodjomi.bolgspot.com

  

۱۳۹۹ اسفند ۲۹, جمعه

 

چه جشنی و چه نوروزی!؟


 

در آستانه سال نو هستیم و روبرو با چه حسرتها و چه افسوس ها که چه داشیم و هماکنون چه داریم. که چه بوده ایم و حال چه شده ایم: محتاج و نیازمند، فقیر و تنگدست، حیران و سر گردان که این شرم را با خود بکجا میتوانند ببرند. که چگونه و چه سفره ای را بگسترانند و درآن کدامیک از غذاهای هر سال یکبار را بنمایش در آورند، با کدام پول عزیزان خود را پوشاک نو بپوشانند و از همه شرمآورتر که چگونه میتوانند دست بجیب تهی فروکنند وجهی نقد بیرون کشند و دل عزیزان را شاد نمایند؟ سرانجام، ناگریز باین نتیجه میرسند که چه جشنی و چه نوروزی!؟ 

نه اینکه، حاکمانی که تاج تقدس بر سر نهاده اند، با فرا رسیدن نوروز احساس خشنودی بخود راه دهند و شهروندان این خاک و بوم را بجشن و سرور فرا خوانند. چرا که نوروز، پس از 1400 سال زورتپان کردن کیش تازیان و پس از سیصد سال ستیز با نهادی بازمانده از ایران باستان، نهادی که، احساسات مشترکی را در جامعه بر میانگیخته است. بهمین دلیل، نوروز همیشه خاری بوده است در چشم آنان که حافظ کیش تازیان بودند و توسعه شریعت اسلامی بر اساس بایدها و نبایدها، حرام ها و حلالها، احکامی، اسارتبار و اهانت آمیز به عقل و خرد انسانی. اگر در سال جاری لبخندی بر لبان آنان که تاج تقدس بر سر دارند، مشاهده میشود بدلیل فرا رسیدن نوروز نیست بلکه بدلیل فرا رسید ماه شعبان است، یکی از مقدسترین ماهای سال، زیرا گه در سوم همین ماه است که امام مقدس، امام حسین پا بعرصه وجود میگذارد، مصادف با شبهای سال نو. چه هدیه گرانبهایی برای نوروز ستیزان مقدس و مومن. 

چه غمبار است که بپذیریم این عید همراه است، نه تنها با تنگدستی، با گسرش فقر و بدبختی، بلکه همراه است با هجوم بلایای طبیعی، از جمله سیل و زلزله و زمین لرزه و از همه بلاخیزتر هجوم ویروس همه گیر کرونا که اول جان ضعفا را گیرد بدلیل نقصی در اورگانیسم آنان و سپس بخدمت همگان رسد، بویژه آنان که فاقد هر نوع ابزار دفاعی اند. تا کنون روشن شده است که اگر در صدد شکست این ویروس بر نیایی جهش بر دارد و در دفاع از خود باشکال گوناگون دیگری ظاهر میشود که لازمه اش اختراع ابزار جدیدتری ست. با این وجود، ثابت شده است که فاصله گرفتن از یکدیگر، اجتناب از ازدحام در فضای کوچک و بسته، زدن ماسک و شستشوی دست، روشی ست دفاعی که میتواند از انتشار و گسترش و مبتلا ساختن و کشتار بسیاری جلوگیری نماید. اما، به بازارهای پرهیاهوی کشور ینگر که چگونه مردم در هم لول میخورند بدون آنکه ماسکی بصورت داشته باشند. گفته میشود امار تلفات کرونا چندین برابر ارقام رسمی ست. اما، مگر میتوان مراسم برگزاری عزاداری عاشورا و احیا و نوحه خوانی و خودزنی، بویژه در سالکروز شهادت سردار بزرگ، قاسم سلطانی تعطیل نمود؟ چنانکه گویی بدون برگزاری مراسم عزاداری، شهیدان زنده به مردگان خواهند پیوست که خود نگرانی بجایی هم هست. 

اما، ایکاش با فرا رسیدن سال نو مصیبت و نکبت و شرمی که بدان ملت بدان گرفتار آمده است بهمین جا خاتمه مییافت. چه تا زمانی که تاجدار مقدسی، خدایی همچون، سید علی خامنه ای که برغم اقتدار خدائیش، یکدست چلاق پیوسته بهمراه دارد، بر ما نه حکومت، که خدایی میکئد، سالهای دشوارتری را باید انتظار داشته باشیم. بطنز نیست که سید علی خامه ای را که مراحل ابتدایی طلبه گری را بزور گذرانده است خدا مینامیم. در چه قاموسی دیده ای و یا شنیده ای که خدا از مسئولیت خود سخن بگوید، بویژه اگر آن خدا الله باشد. چرا که الله، خدایی نیست مسئولیت پذیر. او بندگان خود را مسئول میدارد. الله بهشت و جهنم را خلق کرده است که مبادا بندگانش از تکالیف خود نسبت به الله سرباززنند و بشرک گرایش یابند. آیا تا حالا شنیده ای که سید علی خامنه ای، مسئولیت یکی از هزاران فرمانی که صادر کرده است پذیرفته باشد؟ مقلدانی مثل خبرگزاری تنسیم که در لیسیدن تف ولایت شهرت خاصی دارد، اشتباها، ولی فقیه سید علی خامنه ای را امام مینامد و از تبار معصومین که یک بی احترامی محترمانه است به شان خدایی ولی فقیه. چه او همچون الله، یکتا است و بی همتا، مثل الله، بجز او هیچ خدای دیگری نیست. 

اگر پس از گذشت 42 سال ملت ما دست بگریبان مصیبت های بی شمار است، اکر ملت غرق در سیه روزی و بدبختی است، بآن دلیل است که سید علی خامنه ای، جانشین الله است که بر ما حکومت میکند. کارشناسان و حتی عامه، همگان آگاهند، کشور ایران بر منبع ثروتی نشسته است که میتواند رفاه و آسایش را برای همگان بارمغان آورد و کشور را به رده یکی از ثروتمندترین و حتی پر قدرت ترین کشورهای جهان ارتقا دهد. اما، بیش از 32 سال خدایی آخوند خامنه ای، اکثریت جامعه دچار بخران معیشتی اند. بیش از 65 ملیون نفر، نیازمند یارانه های دولتی اند. گرانی و بیکاری بیداد میکند. فقر و فساد و فحشا فراگیر است. چرخه تولید بسختی میگردد و رمق از اقتصاد ملی گرفته شده است. اقتصادی که جامعه را بدو بخش اقلیتی ثروتمند و اکثریتی نیازمند و محتاج معیشت روزانه تقسیم کرده است 

.فشارهای بر آمده از نظام ولایت فقیه، جامعه را بیک انبار باروت تبدیل کرده است که هر آن میتواند منفجر گردد و ویرانیهای بسیاری را ببار آورد، همچنانکه در آبان 98 بوقوع پیوست که در آن بنا برگزارشهای انتشار یافته بیش از 1500 نفر در نقاط مختلف کشور بدست نیروهای قهر و خشونت خدا آخوند خامنه ای بخاک و خون کشیده شده و جان خود را از دست دادند. تنها تاجدار مقدسی همچون خدا خامنه ای، میتواند فرمان خفه کردن صدای معترضین در گلوشان را صادرکند، همچنانکه هیچ تصمیم مهمی در امر کشور داری بدون تایید نظر ولی فقیه هرگز اتخاذ نگردد. 

تمامی نهادهای تصمیم گیری بویژه سه قوای نظام جمهوریت، در نهایت بازتابنده اراده و خواست مطلق خدا خامنه ای، ولی فقیه اند. ظاهرا قوه مجریه از آن جهت که منابع مالی و ثروت ملی را در اختیار دارد، با دیگر قوا و بیت رهبری دارای روابطی تنش انگیزاند. مثلا هنوز بدرستی روشن نیست که مسئول تحریمات و تشدید آنها در دوران دانالد ترامپ و ادامه آن با آمدن جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، کیست یا کدام نهاد است، دعوایی که دیر زمانی ست بین آخوند حسن روحانی بعنوان رئیس دولت ادامه دارد که بیک سرگرمی تبدیل شده است. رئیس تف لیس ولایت سر دبیر کیهان، تحریمات را ناشی از تضمی میداند که آخوند روحانی، رئیس جمهور حکومت اسلامی، بنا بر گزارش "پایگاه تحلیلی پولیتیکو،" به «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا داده است که کشور علیرغم تصمیم «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا برای خروج از برجام و وضع مجدد تحریم‌ها علیه ایران، همچنان در توافق می‌ماند.

البته که تحریف و وارونه ساختن حقایق از مهارتهای تخصصی حکومت آخوندیست.  در دعوای تحریمات و یافتن مسئول شرایط اسفبار کنونی در مطبوعات ولایت، هرگز اشاره کوچکی هم به  تصمیماتی که آخوند خامنه ای از آغاز در باره غنی سازی هسته ای اتخاذ کرده است نمیشود. کدام فرد یا نهادی میتوانست فرمان فک مهرو موم آزانس بین اللملی آنرژی اتمی و از سر گیری غنی سازی هسته ای را پس از صدور بیانیه مشترک با سه کشور انگلیس و المان و فرانسه در سعد آباد، صادر نماید بجز آخوند خامنه ای، فرمانی که در سقوط و ورشکستگی اقتصادی نقش اصلی را بازی کرده است. البته که تف لیسان ولایت فقیه اشاره ای هم بمذاکرات پس پرده بیت رهبری و معماری نرمش قهرمانه که به قرارداد برجام انجامید، نکنند. 

واقعیت آن است که اگر شاهد بر زوال جامعه خود هستیم، نه تنها بلحاظ مادی بلکه بلحاظ اخلاقی، بآن دلیل عن حرص و طمع و هم محرومیت های مادی ست مادر تمام مفاسد اخلاقی، از اختلاس های ملیاردی گرفته تا غارت ثروت ملی، رانت خواری و دزدی و رشوه گیری و کارچاق کنی و از همه اسفناکتر فحشا و تن فروشی که نه تنها به زیر 13 سال رسیده است بلکه بسیاری از زنان مزدوج نیز به حرفه خود فروشی برای امرار معاش ورود پیدا کرده اند. 

بمنظور اجتناب از طولانی شدن سخن، همین بس که اشاره کنیم که چندان مهم نیست که آخوند خامنه ای و پیروان و نهادهای وابسته به آنها را مسئول زوال جامعه بدانیم بلکه باید، بدانیم چه چیزی میتواند توضیح دهنده سیاستها یا رفتار و کرداری باشد که چیزی جز زوال و سقوط مادی و اخلاقی ببار نیاورد. آیا نباید باور کنیم آخوند خامنه ای بدون اذن الله هیچ تصمیمی را هرگز اتخاذ نمیکند؟ بدیهی ست که آخوند، خامنه ای باید از عقل و خرد الله برخوردار باشد. او بر اساس خواست و اراده الله که بخوبی از آن اگاه است تصمیم گیری میکند. او باذن الله است که خرید واکسن کرونا از امریکا و انگلیس را تحریم میکند، همچنانکه او باذن الله است که طناب شریعت را برگردن دگراندیشان میاندازد و در سیاهچالهای ولایت در زیر شکنجه و سلولهای انفرادی خرد و شکسته نموده، چنانکه محکومین حاضرند بهر جنایتی اعتراف کنند. یعنی که این شریعت اسلام است که آخوند خامنه ای و قشر آخوندی بر جامعه حاکم گردانده اند. 

پس در آستانه سال نو باید بخاطر داشته باشیم که این کفایت نکند که نه بگوییم به جمهوری اسلامی. شعارهای امروز باید روشن و شفاف باشد. نه به شریعت اسلامی، بازتابنده نفی هژمونی و یا سلطه تام دین برجامعه است. نه به شریعت اسلامی تنها نفی نهاد جمهوری اسلامی، بعنوان یک نهاد سیاسی نیست بلکه نفی شریعت اسلامی، یعنی نفی احکامی است بیشتر در شان حیوان تا انسانی خردمند و مستقل و آزاد. هدف هرچه عالیتر و متعالی تر، احتمال موفقیت بیشت! 

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi 

iroznodjomi.blogspot.com 

fmonjem@gmail.com