۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۶, جمعه

رنسانس:

نبرد روشنایی با تاریکی!



"روحانیت" برهبری ولی فقیه از بدو صعودش بر منبر قدرت، پیوسته متهم گردیده است که نسخه ای تقلبی از "اسلام" را ارائه داده است، نسخه ای که با اسلام اصیل تفاوت بسیار دارد. که حکومت آخوندی کوچکترین شباهتی به اسلام تاریخی و واقعی ندارد. همین بس که به امامانی که در این حکومت معماری شده اند از جمله امام علی، امام حسن و امام حسین، با امامان پیش از انقلاب مقایسه ای بکنیم. امام علی را برای عدل و عدالتش می ستایند، اما، هرگز به رواداری و مسئولیت پذیری او حتی در دوران خلافتش اشاره ای نمی کنند. که نظام ولایت فقیه بجای آنکه بازتابی از عدل امام علی باشد، نماد قهر و خشونت است و بیرحمی. صلح دوستی امام حسن را با اکراه می ستایند تا از صلح گرایی پرهیز کنند و امام حسین را سلحشور و جنگجو و تشنه "جهاد" و شهادت،" میخوانند، در حالیکه امام حسین نه اهل جنگ بود و  نه شهادت. چه، وقتی مردم عراق زیر دعوت خود از او برای امامت زدند، امام راه بازگشت را در پیش گرفت که لشگریان یزید راه را بر او بستند. یعنی که تعبیر و تفسیر نظام از اسلام از جمله داستان عاشورای حسینی و بسیاری دیگر از داستانهایی که بر فراز منبر قدرت بیان میگردند، افسانه ای بیش نیستند، افسانه هایی بر ساخته دست آخوندهای حاکم.

 در ادامه این منتقدان، معمولا برخاسته از سرخوردگان حکومت اسلامی، تاکید بر ان دارند که اگرچه به دین بعنوان یک امر خصوصی باور دارند ولی نگرانند که مبادا بخانه راندن دین با "حذف" دین یکی تلقی شود. که دین حذف شدنی نیست. میگویند چون دین هایی هم که بدست قدرت از صحنه جامعه خارج گردیده اند، به صحنه جامعه و خدمت به مردم بازگشت نموده اند. که این اسلام برساخته دست روحانیت است که باید حذف گردد، نه اسلام واقعی، نه اسلام اصیل. که اسلامی که بر حسب حفظ و تداوم ساختار قدرت، معماری شده است، اسلامی که اسلام "فاسد" می نامند،  باید حذف گردد. بر این نیز میافزایند که کارنامه سیاه نظام ولایت، بسیاری را از دین مایوس و نا امید ساخته است، اما، بخش قابل ملاحظه ای از جامعه هنوز به دین و مقدسات دینی باور دارند و نباید آنها را با "رنسانسی" که با آگاهی به ماهیت جعلی اسلام حاکم برجامعه، برپا میگردد، بیگانه نمود.

آنچه این انتقاد را بر خلاف ظاهر منطقی آن، کم اثر و کم رنگ و آبکی میسازد آن است که حکومت ولایت فقیه، بسی بسیار نزدیکتر است به دینی که پیامبر اسلام با خود آورده است، دینی که پیامبر آنرا خدایی برگزیده است که بر خود نام "الله،" نهاده است، نام یکی از بت های بزرگ مکه و بر او آشکار ساخته است بجز او خدای دیگری نیست. مگر نه اینکه دین اسلام بر اساس یکتایی و یگانگی خدا و یا لا الله الا الله بنیاد گذارده شده است؟ حکومت اسلامی نیز در خدمت این پیام معماری شده است، عبارتی که نه تنها بر پرچم جمهوری اسلامی، هر چند راز انگیز و از سر "تقیه،" بلکه بر بسیاری از پرچمهای کشورهای اسلامی، از جمله پرچم سعودیها و حتی داعشی هم نقش بسته است. برپرچم سعودیها این عبارت بشکل کاملش نقش گردیده است. یعنی که «محمدا رسوالله» نیز بدان افزوده شده است. شاید بمنظور آنکه شائبه ای در مفهوم واقعی این معروفترین جمله لا الله الا الله محمدا رسول الله، در ذهن کسی پدیدار نگردد، در ذیل آن نیز شمشیر عریان خمیده ای را مشاهده میکنیم پر از ابهت و اقتدار که نمیتوان تعبیری دیگر از ان بدست داد مگر قهر و قدرت، خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی. این نقش، اگر با دقتی بدان بنگری، نمیتواند در دل هراس بر نیانگیزد. این در حالی ست که داعشی ها به بخش اول عبارت یعنی لا الله الا الله اکتفا و با قلمی ابتدایی نگاشته شده بر یک زمینه سیاه.

در عربستان سعودی آن شمشیر هنوز بر گردن بسیاری فرود میآید درست همانگونه و بهمان دلیل، تخلف از قانون خدا، تخلف از "شریعت" اسلام که در دوران "رسالت" بر گردن دگر اندیشان و مخالفان و اسیران جنگی فرود میآمد. داعشی ها حتی از سعودیها خود را بدوران رسالت نزدیکتر ساختند. پرچم لا الله الا الله را بر دوش گرفتند و دست به فتوحات زدند و چه سرها  که در انظار جهانی از تن آدمی جدا نساختند. ظهور امام خمینی و برقراری حکومت اسلامی، در واقع بیشتر از آن دوی دیگر به دوران رسالت نزدیک است.
روحانیت برهبری امام خمینی که خود را از تبار دوازده امام میدانست، پرچم لا الله الا الله را بر دوش گرفت و تمامی جامعه را بخون کشید و در اوج خشونت و بیرحمی، به تبعیت از شریعت اسلام در آورد. داعشی ها در انظار عمومی ذیل پرچم لا الله... دشنه بر گردن انسانها گذارده همچون حیوانی سر انسانها را با خونسردی و در نهایت بیرحمی، از تن جدا میساختند. یعنی که در نمایش خشونت و بیرحمی، کوچکترین شک و تردیدی بخود راه نمیدادند، شیوه ای که رهبر انقلاب اسلامی و پیروان وی، مخترع و مبتکر آن بودند و  دیگر جنبشهای اسلامی از جمله داعشی ها از حکومت اسلامی آموختند که تنها میتوان حکومت لا الله الا الله را در خون بنیاد نهاد. امام خمینی با کشتار سران رژیم شاهی آغاز و با قتل و عام و زندان و شکنجه توانست برجامعه و تمام عرصه های ان سلطه افکنده و مجبور به تسلیم به اراده ولی فقیه و اطاعت از قوانین و قواعد و مقررارت شریعت نماید.

منتقدان سر خورده از رژیم دین، انکار میکنند هر گونه شباهتی را بین حکومت اسلامی و دوران رسالت، دوران فرمانروائی و فرمانبری و توسعه اسلام. خیلی دشوار نیست که بفهمیم حکومت اسلامی، حکومت ولایت فقیه نیز بر اصل لا الله الله الله، بنیاد گزارده شده، یعنی بر اصل مطلق گرایی، اصلی که هماکنون، همچنانکه بدان اشاره شد، برهمه عرصه های جامعه سلطه افکنده است، از حجاب اجباری و جدایی جنسیت ها گرفته تا سیاست امریکا ستیزی و نیز نهادی های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و نظامی و امنیتی. که هیچ نهاد و سازمانی هرگز بگردش در نیاید مگر در التزام بولایت فقیه. این مطلق گرایی نهفته در پیام لا الله الا الله است زیربنای نظام ولایت مطلقه فقیه است.

این بدان معناست که اگر قرار است رنسانسی بوقوع بپیوندد باید از نقد اصل بگذرد نه از نقد نسخه، اگر گرفتی است بر اصل باید نباشد نه بر نسخه. خاطرجمع دار ای منتقد بازگشته از نظام، که تا نپذیریم که همه مصیبتها بویژه تداوم نظام استبدادی بهر شکل و شمایلی در کشور ما از باور به این اصل اسلام لا الله الا الله، بر میخیزد، ضربه ای کاری بر نظام استبدادی وارد نخواهد آمد.

این نکته نیز شایان یاد آوری ست که رنسانس جنبشی بود بنام انسان، همه هر آنچه زیبا و ستایش انگیز بود در پیکر انسان بازتاب میافت نه در یک موجود ماورایی، در پیکر پرپیچ و خم مردانی که مایکل آنجلو در سقف کلیسای سیستین واتیکان به ترسیم در آورده بود. بعبارت دیگر، رنسانس اروپا، ظهور انسان را جشن میگیرد، بدرستی معلوم نیست رنسانس بازگشتگان از دین حاکم، ، ظهور چه ارمان، ایده و یاعقیده ای را ارائه میدهند آیا، زمان آن فرا نرسیده است که بپرسیم که اگر الله یکتا و یگانه است شیطان چه کاره است؟ آیا این انسان نیست خالق خدایان؟ چگونه میتوان از رنسانس سخن بمیان آورد و از آنسان، از استقلال و خود مختاری انسان سخنی بمیان نیاورد. آرای تا بنام انسان را جانشین بسمه تعالی نکنی نمیتوانی بر این رژیم اهریمنی غلبه نمایی. با مشعل روشنایی ست که میتوان بجنگ تاریکی رفت.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi




۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۹, جمعه

ویروس شریعت است

بلای جان ملت!





تنها آنهاییکه رشته ها ی علائق و احساسات خود را از دین حاکم بر جامعه نبریده اند، حقیقت را بر نتابیده و نسبت به نفی و نقد دین دچار غیرت و تعصب میشوند، از نگریستن در چهره اسلام، خود داری و از شناسایی خشونت و کین خواهی نهفته در نهاد شریعت امتناع میورزند، اصلی که تهی از معنا و مفهوم است نزد جنبش های اسلامی، اعم از امام گرایان و یا خلیفه گرایان و یا از داعشی و بوکوحرام ها گرفته تا حشد شعبی ها . یعنی که چه بسا، بسیارند آنان که نه اسلام و آموزشها و قواعد و مقرارت شریعت را مسئول برقراری نظام فرمانروایی و فرمانبری میدانند و نه  خشونت و کین خواهی را برخاسته از ذات شریعت اسلام بشمار آورند. چه تعجب که هنوز از غل و زنجیر دیکتاتوری رها نشده، استبداد مضاعف دین و قدرت را در آغوش کشیدیم.
 بطور کلی، جامعه ما هنوز آماده نیست که به چهره زشت و کریه دین اسلام همانگونه که در حکومت ولایت و جنبش ها اسلامی مثل داعشی ها و القاعده و النصره بازتاب مییابد بنگرد. تمام کشورها و یا جنبش هایی که پرچم لا الله الا الله را بر افراشته اند، همه اراده الله مبنی بر تسلیم و اطاعت را بکار بسته و میبندند. بهمین دلیل از ابزار خشونتبار بهره بر گرفته تا زمان را از سپری شدن و حرکت به پیش  باز دارند. ولی فقیه تکنولوژی هسته ای را نمیجوید که بر دوش آن بسوی آینده پرواز کند بلکه بعکس رویای  پرواز به گذشته را در سر میپروراند. ولی فقیه با "شیطان" بزرگ، امریکا،  دست بگریبان شده است و میشود که در پس سلطه ستیزی، سلطه افکنی خویش و جنایات و خونریزیهایی که در درون مرتکب شده و میشود پنهان نماید، گویی دادگاه های مرگی که در آغاز انقلاب جوانان بیشماری را در سراسر کشور بجوخه های اعدام سپردن و نیز کشتار جمعی بیش از چهار هزار از انقلابی ترین نسلهای جامعه  را در زندانها و قتل های زنجیره ای فرزانه ترین اندیشمندان کشور  پنهان شدنی اند. هرگز!
آنان که دهان به سخن باز نکنند مگر بنام الله، هنوز حاضر نیستند باور کنند که شریعت اسلام، طناب داری ست که بر گردن قهرمانان جوان ایرانی بجرم "محاربه " با خدا و یا روزانه بگردن انسانی هایی افکنده میشود در ملا عام، بعنوان جرم و گناهی که دور از چشم هر شاهد و ناظری، پشت درهای بسته ثابت شده است. که شریعت  آن تیرهای غیبی بوده و هستند که قلب و مغز معترضین را در مقاطع مختلف زمانی نشانه رفته است. که شریعت آن تیر غیبی بود که ندا آقاسلطان، نماد زیبایی و صلح و صفا را بخاک و خون کشاند.  که شریعت آن بازجویی بوده و  هست که شکنجه و تجاوز به معترض و مخالف و دگر اندیش را متوقف میسازد تا مراسم طهارت و وضور را بجا آورد و در برابر الله، خداوند یکتا و یگانه، با قیام و قعود، با رکوع و سجده های طولانی، مراتب حقارت و خواری خود را با نیتی پاک و مطهر بجا آورد. که شریعت اسلام آن باتومی ست که بر سر فرد و یا افرادی فرود میآید که رای خود را مطالبه کنند و یا دست باعتراض به افزایش قیمت بنزین میزنند. که شریعت اسلامی، گشت های ارشادی ست که لحظه ای از تجاوز بحق و حقوق شهروندان تحت پاسداری حجاب و برقراری امنیت اخلاقی، باز نمی ایستند. که شریعت، حجاب اسارت ست که در پناه آن زن باید خود را از چشمان نا محرم، از چشمان آلوده به حرص و شهوت مردان، پنهان دارند. که شریعت، قصاص است و سنگسار، مجازاتی سخت خشونت بار و بیرحمانه، بجا مانده از دوران بدوی بشریت. که شریعت دشنه ی تیز نواب صفوی ست که بر پیکر احمد کسر وی فرود آمد وشیاف پتاسیمی ست که بدست حسین شریعتمداری در رکتم سعیدی سیرجانی، در "خانه امن " نهاده و نفسش را در سینه برای همیشه حبس نمود. که شریعت فتوای مرگ سلمان رشدی ست بجرم اندیشدن و گفتن. که شریعت نعره الله اکبری است که همراه گلوله های کلاشینکفی که سینه روزنامه نگاران شارلی ابدو را می شکافت بگوش میرسید، ناشران نشریه ای مظهر آزادی بیان در جامعه فرانسه، جامعه ایکه بر ساخته شده است بر بنیان آزادی و شناخت حق و حقوق انسانی. که شریعت آن چاقوی برنده ای بوده است  که فروهر ها، شاهپور بختیار ها، فرخزادها را با آن قصابی کردند و آن گلوله هایی ها که قلب مخالفین نظام را در کشور منفجر ساخت. که شریعت آن دست غیبی ست ک محمد مختاری و محمد جعفر پوینده ها و بسیاری دیگر از قربانیان قتل های زنجیره ای را از آغوش خانواده و ملت ربوده و نابود ساختد. که شریعت آن اسید سوزنده ای ست که آمران به معروف و ناهیان از منکر، در چهره زنان پاشیده که با تخریب و نابود سازی زیبایی، نظام تسلیم و اطاعت را نهادین سازند، مبادا که آزادی روزی از زیر ابرهای تیره بیرون آید. که شریعت همان دست غیبی است که معترضین به حکومت ولایت فقیه و فعالین حقوق بشر را در سیاهچالهای نظام از زندگی محروم ساخته اند.
  آری  شریعت اسلامی، سیاست است نه عبادت، خشونت  است و نه رحمت، شمشیر است و تنبیه و مجازات، نه عفو و بخشش و مراعات. ای هموطن، بیهوده دهان خود نبند و درون از طعام نیز تهی مدار در این ماه مبارک رمضان، ماهی که الله دروازه های دوزخ را بسته و دروازه های بهشت را گشوده است. چه تا درون خود از ویروس شریعت تهی نداری، در آن هرگز نور معرفت نبینی و عروس آزادی را در آغوش نکشی.   
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi


۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۲, جمعه

ما همه از تبار
زندیقان" هستیم"



تاریخ نشان میدهد که نظام های ایدئولوژیک، نظام هایی نیستند که بسادگی فرو ریزند، مگر بر پی و ستونهای بنیادین ساختار آن ایدئولوژی ضرباتی فرود آوری که اگر ویران نکند به ناگهانی، آنرا چنان ضعیف کند که بزحمت نفس بر آورد. اما، آنچه صربه بر بنیاد ایدئولوژی نظام ولایت فقیه را دشوار ساخته است، آنست که ایدولوژی نظام، یک ایدئولوژای نیست بیگانه ، مثل مارکسیسم- لنینسم، با اصل و اصولی غریبه در تضاد با باورها و اعتقادات بومی، بلکه بسی بسیار آشنا و مانوس و عجین گردیده است با تارو پود ما ایرانیان دریک دوره طولانی تاریخی با انتقال از یک نسل به نسل دیگر. یعنی که آنچه ایدئولوژی حکومت اسلامی را مثلا از ایدئولوژی مارکسیسم- لنینیسم جدا میسازد آن است که ظاهرا نیازی ندارد که ارزش و اصل و اصول خود را بر جامعه تحمیل نماید با ابزار توسعه حرب و سازمانها و نهادهای امنیتی که  ناظر بر رشد و تکامل ارزشها و باورهای  جدید در جامعه باشند، امری که به ستمگری و سرکوبگری میانجامد.

از آنجا که ایدئولوژی حاکم بر جامعه ما ریشه در دین، در باورها و اعتقادات ما دارد،  تا کنون از نقد مصون مانده است. مثلا، نقد مفاهیمی بنیادین ، مثل لا الله الا الله، خدایی نیست مگر خدا، مهفوم، گزاره، عبارت، کلام و یا سخنی که  بر سر هر زبانی جاری گردد، سخنی بسی بسیار عادی، در برابر عقل انتقادی واقع نشده است. چه اگر آنرا مورد بر رسی قرار دهیم، مشاهده خواهیم کرد که لا الله الا برغم چهل سال حکومت به نفوذ و نقشی که در شکل بخشیدن به شخصیت و فرهنگ بومی ما بازی کرده است توجه لازم نشده استکه، چنانکه گویی میتوانی ساختااری که بر دین و قدرت بنا گردیده است براندزی بدون آنکه برمفاهیم بنیادین ایدئولوژی ان ضربات مهلک نقد را وارد نسازی.  چه باک اگر  واکنشهایی را از سر تعصیب و جهل و نادانی، برانگیزد.

اگر سخن را خلاصه بکنیم.  اسلام را میتوان به یک "پیام" یا گزاره و یا مفهوم و سخن تفلیل داد، که بنیادی ست، مثل پیام لا الله الا الله که میتوان گفت بیانگر جوهر اسلام است. اینجا از همان پیامی سخن میگوئیم که آیت الله مرتضی مطهری، معمار اصلی حکومت اسلامی، در مقدمه کتاب استاد عبدالحسین زرین کوب، 200  سال سکوت سخن میگوید، از پیام "اسلام،" پیامی که چون بگوش مردم  ستمدیده سرزمین ایران رسید، آغوش خود بر آن گشودند و در برابر هیبت و عظمت پیام اسلام سر تعظیم فرود آوردند در برابر کلام الله همه زبانها در حلبومها فروکشیده شدند. این ادعا و یا چنین تعبیری در مقدمه کتابی نگاشته شده است که از دویست سال مقداومت ایرانیان در برابر تازیان مهاجم، از کشتار و خونریزیها سخن میگوید که بدست تازیان صورت گرفته است. استاد مطهری البته از تاثیر معچزه انگیز پیام اسلام چه گزافه ها و مبالعه ها که نکند، اما، نگوید که این پیام چیست و در آن چه سحر و جادویی نهفته بود  که مردمی دارای تمدن و فرهنگی یکهزارساله را وادار به سکوت نمود.

یعنی که اگر بگوییم که پیام اسلام در سخن و یا کلام لا الله الا الله  نهفته است راه مبالغه را برنگزیده ایم. چون این پیام بود که بضرب شمشیر و پس از بیش از دویست سال، مقاومت، بر سر زبان ایرانیان جاری گردید. چون این کلام پیروزی بود، کلام حاکم، اکر بر زبان هر ایرانی که جاری میگشت میتوانست بماند و ملک خود نگاه دارد و  بهمین دلیل  به آنان نام مولی دادند، به معنای عفو شده و یا آزاد شده. حال آنکه آن ایرانیانی که از راندن این سخن بزبان، و ایراد اشهد خودداری میکردند، ذندیق و یا کسانی که به توحید اعتقاد نداشتند شناسائی میشدند، کسانی که این پیام وحدت را مغایر باورهای خود می پنداشتد و بر دوئیت و دو گانگی.باور داشتند. که الله نمیتواند هم منشا شر و ظلمت و تاریکی باشد و هم منبع نور و نیک و روشنایی.  ذندیق ها حق زندگی را نداشتند و باید بدست مرگ سپرده میشدند. چه نخبگان و اندیشمندانی که بجرم ذندیق بودن بدست، متولیان پیام اسلام و حاکم و فاتح برسرزمین عجم بخون خود نغلتیدند

حال کار ما ایرانیان به آنجا کشیده که با راندن این سخن بر زبان به این جهان گام می نهیم و با بیان آن بسوی الله روانه شویم. هم اکنون نمیتوان آدمی را یافت از تبار مسلمانان که به یکتایی و یگانگی و یا لاالله الا الله،  باور نداشته باشد؟ چه روایت بر آنست  که این پیام را الله، خداوند یکتا و یگانه بواسطه فرشته مقرب خود، جبرئیل به رسول برگزیده اش، محمد مخابره کرده است. که این پیامی نیست برساخته عقل و خرد انسان. که این پیام برآمده است از یک موجود ماورایی و سر آغاز کلامی ست که مقدس است و آسمانی، مفهومی مطلق و بلا مناعزه، کلامی ماورای چون و چرا و شک و تردید.  در این کلام بنیادین اسلام و یا در پیام لا الله الا الله، ظاهرا نه خشونتی نهفته است و نه قهر و حتی خشم و نفرتی.

بعبارت دیگر، لا الله الا الله، آغازین و بزرگترین و مهمترین پیام دین اسلام است که محمد به مردم بادیه نشین عرب ابلاغ نمود. اگر با دقتی بیشتری باین پیام بنگریم، می بینیم که این بیام از آغاز چیزی نبوده و هنوز هم نیست مگر فراخوانی بسوی تسلیم و اطاعت از خدای یکتا و یگانه که امتناع از ایراد آن کفر است و گناهی نا بخشودنی و یا کبیره در قاموس اسلام، گناهی که سزاور مرگ در این جهان و سوختن و عذاب الیم در آن جهان. حتی به شک و تردید در وحدت و یگانگی الله هم مجاز نیستی، کنش و تفکری که در غرب بر تاریکی قرون وسطی غلبه کرد و سر انجام به حاکمیت دین پایان داد و راه را برای رشد و تکامل علم و عقل  تستن هموار ساخت و جهان را دگرگون نمود، شیوه تفکر و نگرشی که مسلمانان جهان از جمله ما ایراانیان از آن بازداشت شده ایم، شیوه تفکری که کهنه را دفن میکند و نو را تولید و دوباره تولید.

اگرچه در آغازین ترین سوره کلام آسمانی، قران مقدس، الله خود را بخشنده و مهربان معرفی میکند، اما از آن "بندگانی" که از فرستاده و برگزیده او، فردی را که "رسول" خود میخواند، محمد، سرباز زند نمیگذرد. یعنی که الله، خداوند یکتا و یگانه در عین بخشندگی، کین خواهی کند و بسختی، انتقام ستاند، با ابزار قهر و خشونت، تنبیه و مجازات و شکنجه و یا عذاب "الیم" و یا درد و رنجی پایان ناپذیر، مثل سوختن در آتش مهیب دوزخ نه یکبار و چند، بلکه مکرر، تا ابد بزندگی باز گردی و سراسر درد و رنج باردیگر در شعله های آتش جان دهی. آیا این پیام میتواند چیزی باشد بجز آنکه: مبادا که در برابر الله سر اطاعت فرود نیاوری، به "احکام" او، باراده و امیال او که غایت است و نهایت و مطلق، گردن ننهی. 

بزبان گویاتری بدان که اگر شک و تردید بخود راه دهی نسبت به وحدت الله، با منافق شوی و یا مشرک. همچنانکه پیامبر اسلام بفرمان الله نسل منافق و مشرک را از میان برداشت، ولی فقیه نیز از آغاز دست به پاک زدایی جامعه از منافق و مشرک زد. چون ولی فقیه هم خدایی شد بی همتا، یکتا و یگانه، دارای علم و عقل لایتنهاهی. که حرف او فرمان بود و حکم و قانون، مطلق، نهایی و غایی. هم اکنون آنهائیکه به یکتایی و یگانگی ولی فقیه تردید بخود راه دهند و تردید خود آشکا کنند یا سرهاشان بر دار رود و یا باید در سیاهچالهای رژیم دین بپوسند و پرپر شوند. کسانی هم اکنون بدلیل نه گویی در سیاچالهای مخوف نظام بسر میبرند که بسی بسیار شایسته تر از طایفه فقها هستند که رهبری این کشور را بدست گرفته اند. بدست عاقلان است که میتوان به نجات  و از منجلاب فساد و تباهی امیدوار بود. نظام ولی فقیه، همچون دوران رسالت چیزی نجوید مگر تسلیم و اطاعت. که در عالم واقعی بدین معنا ست که باید آنچه را کذبی بیش ندانی، حقیقت خوانی، حقیقتی نهایی و غائی، وگرنه سر بباد دهی.

بعبارت آخری، آنچه مهم است وحدتی ست که بین پیام و پیام آور در حکومت ولایت برقرا شده است که اصالت حکومت ولایت فقیه را بعنون یک نظام اسلامی مورد تایید قرار میدهد.  چه اگر این تعبیر از پیام اسلام درست باشد تا فراخونی نو مثل فراخوان زندیقان، در برابر فرا خوان لاالله الا الله یافت نشود، حکومت ولایت فقیه برغم تمام بحران های همزمان و ورشکستگی اقتصادی بر جای خود خواهد ماند. مگر آنکه دچار یک بلای آسمانی مثل کرونا بشود.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi

۱۳۹۹ اردیبهشت ۵, جمعه

ویروس دین

 را چاره چیست؟




بنظر میرسد که مردم ایران، حد اقل بخش قابل ملاحظه ای از انها نسبت به گرفتاری در چنگال بیرحم کرونا نه اعتنایی دارند و نه در دل چندان بیم و هراسی، نه از سر تغافل و نادانی بلکه از سر عادت و عادی بودن آلودگی به ویروس، آلودگی به ویروس دین اسلام ناب محمدی، بیش از چهل و یکسال. که انتشار ویروس دین اسلام و  بسیار شباهت دارد با ظهور کرونا در سراسر جهان.

اگرچه مقایسه ویروس کرنا با ویروس دین، ممکن است خوشایند مذاق دینخوان نباشدد. اما هرگونه که به محاسبه بنشینی  تا این لحظه کشتار کرونا در سراسر جهان به دویست هزار نفر هم نرسیده است در حالیکه بیش از یک میلیون از مسلمانان دو کشور هم کیش ایران و عراق بدست ویروس دین بخاک و خون خود غلتیدند. البته که اگر دنیا بطور متحد به مقابله با انتشار کرونا که هنوز ادامه دارد بر نخاسته بود، کرونا میتوانست کشتار زیادتری بگیرد. این در حالی ست که ویروس دین اسلام، برغم گرافه گویی و مبالغه های حیرت بر انگیز پاس داران ویروس دین، رو به ضعف نهاده است، نه در مقابله با دشمنان درونی بلکه در نتیجه ویروس "تحریمات." آخوند، روحانی، رئیس جمهور کشور که هم مانند هم ردیفان خود تخصص خود را در لابلای آیه های آسمانی آموخته است، بر آن است که او هم با ویروس کرونا دست بگریبان است و هم با ویروس تحریمات، چه اگر تحریمات نبود همه مصیبتها و نکبتی که ناشی از مدیریت قرانی ست، کشور به یک گلستان واقعی تبدیل میشد. آخوند روحانی  درست میگوید همین تحریمات است که  مانع رشد و انتشار ویروس حکومت اسلامی در سراسر منطقه. گردیده است.
,
بگذار، زیاده تر از این بیرحمیها و خشونت ویروس حکومت دین نگویم که ما را از مطلب اصلی بدور میدارد. رجوع به وقایع تاریخی نه خیلی طولانی بآن دلیل لازم است که میتواند رابطه تودر توی پیام و پیامآور(ان) نور بیشتری بپاشاند. این بدان معناست که ما با ویروسی سروکار داریم که همچون کرونا زیرک و پاورچین پاورچین وارد میشود و اعضای ضعیفتر پیکر انسان حمله میکند و بافتهای تنفسی را از چرگ و غفونت سر ریز نموده تا قربانی خود را بآن دنیا بکشاند، کنشی بسی بسیار شبیه به کنش ویروس دین، با آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی وارد شد و هم اکنون تمامی اعضا و نهادهای جامعه مدنی را به تعطیلی کشانده است. عفونت سراسر اعضای نظام مقدس را فرا گرفته است. اما این سبب نشود که ویروس دین، باردیگر دست به مسئولیت گریزی نزند و همه شرارتهای نهفته در نهاد خود را به ویروس "تحریمات" امریکا نسبت ندهد.
آ
ما، آنچه کرونا را پا بر جا نگاه میدارد این است که کرونا بگونه ای رفتار میکند چنانکه گویی از دنیا ماورایی ست. چندان ریز و ناچیز است که تنها با میکروسکپهای مخصوص دیده شوند، این در حالی ست که ویروس دین ماورائی است و از آنجاست که وارد سلولها و بافتهای یک ملت شود. ویروس دین تنها نهادها وسازمان های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و غیره را بگند نمی کشد، بلکه در بیخ تار و پود ما رخنه نموده و ما را از درون به تسلیم و اطاعت وامیدارد بدون آنکه هیچ یک از احاد ملت از ظهور ویروس تجاوزگردین در وجودشان آگاهی داشته باشد. ویروس دین، قربانیان خود با ابزار ارث و در دوران نا آگاهی آدمی  وارد درون میشود و لانه میگزیند. آنچه جای تاسف است این است که هنوز ملت کرونا زده ما بر آن باور است که ویروس دین، کشنده نیست اما، دشمن آشتی ناپذیرهرآنچه برجسته و والا ست در انسان ایرانی: دشمن آشتی ناپذیر گفتار نیک، پندار نیگ، کردار نیک.

بیائید باورکنیم که آخوندهای حاکم بر جامعه ما، برساخته پیام آند، پیام اسلام ، پیام مطلق پنداری و مالک بودن بر آنچه حقیقت و نهایی و غایت است. که آخوندهای حوزه ها علمیه بودند که سوار بر ویروس دین  توانستند بر تمامیت جامعه سلطه افکنند. چون اکثریت جاامعه از دیر باز در چنگال ویروس دین گرفتار گشته و به پسروی و عقب ماندگی خو گرفته و هنوزهم. بنگر و چشمان خود بگشا تا بدانی تنها انهایی بر جامعه ما حکومت میکنند که در روضه ویروس دین مهارت و تبحر خاصی دارند. آنها هستند با صدایی حزن برانگیز، احساسات و عواطف را متاثر ساخته، انسان را از درون تسلیم و بی حس مینماید و ویروس دین را همچون داروی مخدره ای در وجود ما ایرانیان تزریق کرده و میکنند.

در این اصطلاح، در این عادی ترین عبارت، لا الله الا الله  است که انسان به تسلیم و اطاعت فرا خوانده میشود و انسان را از حق گزینش، از آزادی نهفته در سرشتش محروم مینماید. همچنانکه پیام آور اسلام با شمشیر بود که ویروس اسلام را در دل ایرانیان نشاند، تازیان بومی با تکیه بر ابزار قهر و خشونت، تنبیه و مجازات و زنادانهای طولانی ست که توانسته اند، ویروس دین را انتشار داده و مردم را در چنگال خود باسارت و بندگی بکشانند. دوران آن رسیده است، ای هموطن که ویروس دین را از وجود خود خارچ سازی و گرنه یوغ آخوندی را برای نسلهای آینده بجا خواهیم گذارد.  

  فیروز نجومی
Firoz Nodjomi



۱۳۹۹ فروردین ۲۹, جمعه

ویروس دین
ویرانگرتر از کرونا!

اکنون نمیتوانی ساختار قدرت را به چالش بکشی و در برابر آن به مقاومت بر خیزی، اگر به درون خود عاری از تعصب، بازننگری و ویروس دین را از بافتها و سلولهای خود به بیرون فرا نخوانی. از تب و لرز ویروس دین نیز خلاص نشوی اگر هرگز بر آلودگی و فریب آنچه مقدس و پاک و منزه پنداشته ای بینا نشوی. اگر هم اکنون در چنگال استبداد ولایت فقیه گرفتار آمده ایم، یعنی در سیاهچال استبداد مخوف دین و قدرت، به ذلت و اسارت کشانده شده ایم، به آن دلیل بوده است که به ظهور دین بر مسند قدرت، خوشآمد گفته ایم به آن امید که دامن امام پاک ترین دامن ها ست و عدل و عدالت اسلامی، برترین عدلها و عدالتها ست، باوری از سر جهل و نادانی که چوب آنرا هنوز میخوریم و درد التیام ناپذیر آنرا در استخوانهایمان احساس میکنیم.  وقتی که مردم ایران پذیرفتند که اسلام نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، نمیدانستند که در چنگال خشم و خشونت، کین خواهی و انتقام ستانی برخاسته از ویروس دین گرفتار گردیده و باید از اقتدار و نظم شریعت اسلامی  در زیر برق شمشیر درتمام امور زندگی اطاعت کنند. که بجای دوران آزادی و خودفرمانبری، دوره بندگی و فرمانبری آغاز گردیده بود. این ویروس دین، نهفته در دل مردمی است که مسلمان را به تسلیم و اطاعت و به انفعال و تحمل پذیرش حکومت جبار دین میکشاند. 
اگرچه هم اکنون شرایط برای رویت چهره ی "ناب" و اصیل اسلام محمدی، یعنی ویروس دین  فراهم آمده است، با این وجود، دین اسلام را، یعنی آن چیزی را که مقدس میدانیم و می پرستیم، یعنی آن ویروسی که در تارو پود ما نفوذ کرده است مسئول وضع موجود نمیدانیم، مسئول آنچه بر ملت و کشور ایران و کشورهای منطقه در طول تاریخ رفته است، مسئول تمام نگون بختی ها و سیه روزی ها و پسرویهایی که ملتها دچار آن شده اند، مسئول تحکیم و تداوم فرهنگ خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی مستتر در ذات آئین اسلامی، مسنول زوال و تباهی آنچه خوب و زیبا در ایرانی است، نمیدانیم، چنانکه تمام مصیبتها و نکبتهایی که ملت بدان دچار شده است، از جمله رودررویی با بلای آسمانی کرونا میتواند بنام کسی دیگری بجز نام اسلام و یا ویروس دین نوشته شود. چرا که شرایط موجود نه ناشی از سوء مدیریت بلکه ناشی است "مدیریت" اسلامی، ناشی از مدیریتی ست که ویروس دین بعفونت کشانده اش، مدیریتی که چهل و یک سال است که در همه عرصه ها ورشکسته به تقصیر است. روشن است که هرگز نمیتوانیم ساختار قدرتی را که بر دین بنیان گذارده شده است از جای خود تکان دهیم، اگر خود را از ویروس شریعت و از یوغ فرهنگ "دینفروشی" رها نسازیم.
اکر تا کنون قدمی در این مسیر، در مسیر مبارزه با ویروس دین برداشته بودیم، امروز در این روزگار شوم و نحس، در روزگاری که کرونا زندگی اجتماعی را بحال تعلیق درآورده است و روابط سیاسی و اقتصادی را دگرگون ساخته است، ولی فقیه یکبار دیگر بزنده نگاهداشتن مرده گان نمی پرداخت و روضه "امید" به نجات در دست "منجی" را سر نمیداد و ما را به بر قراری عدالت در سراسر جهان به "انتظار" فرا نمیخواند. یعنی که ولی فقیه پس از 41 سال بساط دین فروشی را همچنان پهن نموده، خطبه دینی و فلسفه "مهدویت" را بخطبه سیاسی، امریکا ستیزی و غرب ستیزی تبدیل میکند. که در بهبوحه شیوع ویروس واگیر کرونا است که امریکا آن خوی "وحشی" نهفته در ذاتش را نشان داده و بر خلاف ادعای بشردوستی اش در شفای مبتلایان بین پیرو جوان و سفید و سیاه و اقلیت های دیگر دینی و ملی تبعیض قائل میشود. در حالیکه جامعه‌ی مهدوی، جامعه‌ی قسط و عدل است و جامعه‌ی عزّت است، جامعه‌ی علم است، جامعه‌ی مواسات و برادری است؛ که البته قرار است که در جامعه ای که بدست امام عج برپا میشود تحقق یابد نه در جامعه کنونی، جامعه که ولی فقیه بر آن سلطه افکنده است. که این دوران مثل همه دورانهای سیاه تاریخ، بر اساس آموزشهای فقیه، بازهم دوران آزمایش است، آزمایشهایکه خداوند بی همتا برپا میدارد تا ایمان و تعهد بندگان خود را به وحدانیت خود مورد سنجش قرار دهد، یکروز سیلهای خانمان برانداز است که ایمان ضعیفان را مورد آزمایش قرار میدهد و روز دیگری زمین لرزه ها هستند که خانه ها را بر سربندگان ویران میکند و ایمان آنها را در معرض آزمایش قرار میدهعد، چنانکه گویی آزمایشهای الله پایان ناپزیرند. با این وجود، ولی فقیه، آخوند خامنه ای، جلوه خداوند یکتا، توصیه میکند که مبادا مبارزه با کرونا سبب شود از توطئه های دشمنان غافل بمانید. درست است کرونا نسبت به فجایع دیکر چه طبیعی و چه مصنوعی، چندان آزمایشی بزرگی نیست، شاید هم اکنون بایت در رسیده ایم که دشمن ما همین جاست و هیچکس نیست مگر کسیکه لباس پیامبری به تن دارد و شمشیر اسلام، به کمر بسته است: ولی فقیه نماد ویروس دین.
 ملت، باری را بر پشت خود حمل میکند که هر روز سنگین و سنگین تر میشود تا آنجا که هر نفسی که بر آرد، مایه صدها بیماری است و تنگتر شدن مجاری تنفسی. آب آلوده، هوا آلوده، زمین ها خشکزار و سرزمینهای نفرین شده، فقر، فحشا، فساد، غارت و جنایت گسترده و عمیق و باید نا امنی در برابر نیروهای خشمگین و عصیان زده طبیعت از جمله ظهور بلیه کرونا  را نیز باید بر دیگر بلیه افزود افزود که مستقیما ناشی از مدیریتی است الهام گرفته، از اسلام "ناب" محمد، مدیریتی که مبتلا به ویروس دین است.
. در تعجب و حیرتم، علم فقه، علم اجتهاد، علم برخاسته از علم الله، علم بر بود و نبود، علم بر هست و نیست؛ علم اول و آخر، باز مانده از دوران بیابانگردی و بادیه نشینی، چندان توجهی به ظهور و پیدایش ویروس ها و امراض واگیر و کشنده نشان نداده  و از نظر جهانبین الله دور مانده است. شاید مفسران و تاویلگران به راز و رمز کتابی که در کتاب قران نهفته شده هنوز پی نبرده اند. خاطر آسوده دار با ابزار تکنولوژی و غواصی در عمق کتاب پنهان در قران بدون تردید اشاراتی به ظهور و افول کرونا میتوان یافت! به نجات بشر باید امیدوار بود.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi




۱۳۹۹ فروردین ۲۲, جمعه

کرونا:
 افول یا صعود دین!




کرونا، موجودی نامرئی (میکروسکپی)، بسی بسیار موذی و کشنده، ویروسی نامدار، اما، بی نشان و همچنان پنهان از چشمهای تیزبین علم و دانش، بر جهان و جامعه بشری سایه شوم خود را گسترده است. اگرچه نظام ژنیتیک آن مورد شناسایی قرار گرفته و تا کنون به رفتار و تاثیر و نشانهایی که از خود بجا گذارده است، دانش بسیاری کسب شده است. با این وجود، هنوز کرونا در کوری و نابینائی همگان را با بعضی تبعیضات با بیرحمی از میان بر میدارد. نه اینکه قویتر و غنی تر و پر زورتر را مورد هجوم خود قرار ندهد، با کوچکترین اشتباهی جان را میگیرد، خواه پیش غنی باشد و یا فقیر.  

 یعنی که گریزی از کرونا نتوان، چون در همه جا حضور می یابد، در هر رمان و مکانی و هرگونه فضائی، و بهر سطح و جسمی می چسبد و چندین ساعت زنده و فعال میماند. میتواند وارد وجود انسان بشود و نزدیک به 14 روز خود را در بافتها و تارو پود آدمی پنهان نگاه داشته و ناگهان به نفسگاه، به ریه ها حمله برد و اگر پیروز شود قربانی خود را بدست مرگ بسپرد.

کرونا در دوران کوتاه ظهورش، نه تنها تغییرات مهمی در کنشگری و در رفتار روزمرگی  بوجود آورده است بلکه ساختارهای سیاسی را بیش از هرچیز دیگر به چالش کشیده و بعضا، خود را مجبور دیده اند که بین حفظ امنیت جان مردم و حفظ حرکت ماشین اقتصادی یکی را برگزینند. چه مبارزه با کرونا، تا زمانی که نه درمانی هست و نه آزمایش و واکسنی، نهایتا به "فرنطینه" باشکال مختلفش از فرنطینه فردی گرفته تا قرنطینه یک کشور و حفظ فاصله اجتماعی نیازمند است، برنامه ای که هزینه سنگینی را بر دولت ها تحمیل میکند، هزینه ای که نظام ولایت از همان آغاز از پذیرش آن سر باز زده است. ما قرنطینه نداریم، جمله ایست از اخوند روحانی که بیانگر عمق بلاهت و نادانی حجت الاسلام را میرساند. چه رئیس جمهور بخوبی آگاه است که کار تولیدی نیازمند تعاون و همکاری و هماهنگی با دیگران ست، فعالیتی که کرونا اجازه نمیدهد واقع شود.

 اکثرا کشورهای پیشرفته و ثروتمند در برابر ملت خود سخاوت بیشری نشان داده و بخش عمده ای از خساراتی که برکسب و کار آمده است از جمله پرداخت حقوق کارگران در دوران بیکاری را پذیرفته اند بلکه بتوانند ماشین اقتصاد را از توقف باز دارند. حال انکه حجت الاسلام روحانی، رئیس جمهور کشور از سر سخاوتمندی اظهار میدارد که : برای مقابله با کرونا جان نیاز به نان دارد. البته که نان نیز نیاز به کار دارد. پس چه باک در تلاش نان، جان از دست برود. 
آیا چیز بهتر از این بیانگر عطوفت اسلامی؟

در کشور ما، کشوری که بر آن پاکدینان حاکم اند، حفظ جان زندگان نیست که الویت دارد بلکه زنده نگاهداشتن آنچه قرنها پیش مرده و نابود گشته است همیشه دارای ارجحیت بوده اند و هنوز هم هستند. رهبران سیاسی کشور ما که در عین حال رهبران دینی هم هستند، هنوز به افسون و جادوی دین و اعتبار آن در نزد مردم باور دارند. این است که در هر خطبه و خطابه ای با سخن از دین، از مقدسات،
از معجزات "بعثت" پیامبر اسلام، و از معجزه ظهوری مهدی و انتظار آمادگی برای آینده، آغاز میکنند. ایندر حالی ست که بسیاری بر آنند که کرونا همچنانکه همه چیز را دستخوش تغییر و تحول ساخته است و دین و ایمان نیز نمیتوانند از تاثیرات آن مصون، بمانند. در این تردیدی نیست، اما، نمیتوان تاثیر کرونا را بر همه چیز از جمله دین و ایمان، یکسان و برابر دانست. یعنی که بعید است که آنکه خود را برای شفا به ضریح امام و امامزاده میبندد و یا آنکه به نذر و نیاز بنام امام اعتقاد دار، کرونا تحولی ایجاد نماید . البته که هنوزهم هستند بسیاری برغم تنفرشان از نظام سیاسی از نقطه نظر اعتقادات دینی با نظام وجه مشترک دارند. نظام ولایت همانقدر به "بعثت" و "رسالت" و "امامت" اعتقاد دارد که اکثریت مردم.

بعبارت دیگر، هنوز آنچه نظام را پابرجا نگاه داشته است، باورها و اعتقادات دینی مردم است. اگر قرار بود که فجایع طبیعی ایمان مردم را به موهومات تضعیف نماید تا کنون دینداری بر زمین نمانده بود. بعضا، خبر ندارند که چگونه برخی از مردم "سرشت" دینی خود را با اعتراض به شیوه دفن قربانیان کرونا با نبش قبر و بیرون کشیدن جسد برای دفن دوباره پس از غسل و کفن و گذاردن سنگ لحد، دینی بمنصه ظهور میرساند.
در چنین شرایطی، بعید میرسد که دین افسون و جادوی خود را از دست داده باشد. برآن باورم که اگر دین جذبه اش را از دست داده بود، در بحرانی ترین شرایط، حاکمان یه سنگر دین پناه نمی بردند و از آنجا دست به استحکام بنیان خود نمیزدند. رهبر معظم در خطبه نورزی امسال حکومت خود را با حکومت پیامبر اسلام مقایسه کرد که پیوسته مورد دشمنی معاندین قرار میگرفت. وی خاطر نشان سخت که امریکا، کشوری که شرارت از ان میبارد از دشمنی با حکومت مقدس اسلامی، حکومتی که جلوه الله است، همانگونه که حکومت پیامبر اسلام بود، دست بر نمیدارد. وی اما یاد آوری میکند که:

 خداوند متعال از ابتدای بعثت یک دستورالعمل به پیامبر اسلام(ص) برای مقابله با دشمنی ها داده که عبارت است از «صبر» یعنی «ایستادگی»، «مقاومت»، «محاسبات دقیق خود را با خدعه‌گری دشمن تغییر ندادن»، «با روحیه به سمت اهداف والای ترسیم شده حرکت کردن» و «ادامه دادن به مسیر.
یقینا با خاطر جمعی علمی نمیتوان تاثیر این سخنان را در مردم سنجید. همچنانکه نمیتوانیم تاثیر روضه هایی که رئیس جمهور در حضور کابینه اش سر میدهد اندازه گیری نمائیم.  او در روضه خوانی      اخیرش، البته مردم را به "صبر" و "مقاومت" در برابر دشمن فرا نمیخواند بلکه مردم را به انتظار و آمادگی، فرا میخواند و اظهار میدارد که:

آن چیزی که برای ما مهم است،امید به آینده است و از امید بالاتر، آمادگی است. انتظار ظهور حضرت ولی عصر (عج) هم به معنای امید به آینده و هم به معنای آمادگی برای صلح و عدالت در سراسر جهان است. بنابراین در آمادگی‌ هر کس می‌توان دید او منتظر است یا نیست.

در شرایط کنونی، ممکن است که دین آن افسون و جادویی که بآن نسبت داده میشود از دست داده باشد، اما، چندان تاثیری در جایگاه و اقتدار دین در جامعه بر نگذارد. تا زمانیکه دین از زبان قدرت بیان گردد، نظام نیازی به ایما ن و اعتقاد مردم ندارد بلکه نیاز به تسلیم دارد و اطاعت و فرمانبری.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi




۱۳۹۹ فروردین ۱۵, جمعه


کرونا بلای جان ولایت
و یا ملت




شاید امروز باید به ویرس کرونا امید بست، امید "رهایی،" رهایی از جهل و نادانی، رهایی از خرافات و موهوم پرستی، رهیی از تعصب و باوراها و عقاید بازدارنده، در ستیز و خصومت آشتی ناپذیر با آنچه متعالی است و بسی بسیار زیبنده در انسان، آزادی و خودفرمانی، یا بطورکلی رهایی از فرهنگ دین فروشی، فرهنگی که پس از فروپاشی نظام پادشاهی بر جامعه سلطه افکن گردیده است، رهایی از تمام آنچه که در بند نگاه میدارد آدمی را و باسارت و ذلت میکشاند یک جامعه را.

"چه امیدی واهی؟" اگر عنوان شود، هرگز گرفتی نگیرم برکسی. هم اکنون چه بسیارند آنان که کرونا را در ردیف همان برکت هایی بشمار میآورند که الله به حکومت اسلامی تا کنون ارزانی داشته است. مگر هشت سال جنگ پوچ و بیهوده برکت الهی خوانده نمیشد؟ امروز همگان آگاهند اگر هشت سال تخریب و ویرانی، خونریزی و کشتار ادامه نیافته بود، بعید بنظر میرسید که نظام ولایت فقیه براحتی، بدون آنکه به مثاومت و یا مانع سختی بر خورد کند میتوانست بر سریر قدرت صعود نموده و نظام اسبتداد مضاعف دین و قدرت، نظامی مخوف و درنده را برپا نماید.

هم اکنون نیز ظن آن رود که کرونا همانگونه عمل کند که جنگ در پابرجا نمودن نظام عمل کرد، مثل یک برکت الهی. چرا که همه آنچه را که حکومت اسلامی را به تشویش و اضطراب وا میداشت، تجمیع افراد و یا گرد هماآیی بوده است، در هر حجم و اندازه ای، از تجمیع در میهمانیها گرفته تا تجمیع در انجمنهای حقوق بشر و یا کانون نوسیندگان و اتحادیه های کارگری. کرونا، اما، همگان را از یدیگر مجزا و خانه نشین ساخته است. اگرچه هماکنون ابتکاراتی از جانب خانه نشینان بچشم میخورد، مثل سردادن سرود ای ایران بر فراز بالکن ها و یا از درون پنجره های باز که در صورت ادامه، نیروهای امنیتی برای برقراری سکوت به روشهای خشونت بار جدیدی بایذ دست یابد. چه چیزی میتواند حکومت آخوندی را بیشتر از سکوت و انزوای مردم و جدئی شان از یکدیگر، بیشتر راضی و آرامش بخشد. این، نمیتواند کمتر از یک برکت الهی بشمار 
آید.

 البته که الله، تنها خدایی که وجود دارد، بندگان خود را، بویژه آنانکه پرچم دفاع از وحدت و یگانگی او را بر میافرازند، افزوده بر برکت، امداد هم میرساند. اگر امدادهای الهی نبود پیامبر اسلام نمیتوانست در جنگ بدر و احد پیروز شود و تاریخ بشر را بخشا بنام اسلام رقم بزند. پس میتوان کرونا را نه تنها یک برکت بلکه یک امداد الهی نیز بر شمرد. چه اگر کرونا نبود و حضور خود را اعلام نمیکرد، نظام به ته خط رسیده بود: دستها تا مرفق در خون، صدها کشته و صدها بیشتر زخمی در آبان ماه 98، در پی کشتار و سرکوب جنبش اعتراضی 96، واکنشی بازتابنده سرشت انسانی، اعتراض و مقاومت در برابر استبداد و بی عدالتی، موشک پرانی و منفجر ساختن هواپیمای مسافربری اکراین و چسباندن داغ ننگ، بجای پیشانی امریکا، بر پیشانی خود، افزوده بر این، خزانه دولت خالی، ادامه دریوزگی در محافل بین المللی برای معوق گذاردن تحریمهای فلج کننده امریکا، ادامه امریکا ستیزی و آتش افروزی در منطقه، شکمها، گرسنه، دستها تنگ و سفره ها کوچکتر و محقرتر از همیشه و در نتیجه نارضائیهای عمومی در اوج خود ، همه بزیر سایه شوم کرونا از صفحه زندگی ناپذدید گشته و راهی را برگشوده است که نظام از منجلابی که در آن در حال غرق شدن است، نجات یابد.

در عرضه گسترده تری، هستند بسیاری از تحلیلگران که بر آن باورند که کرونا نه تنها شایستگی ها، 
مدیریت و تدابیر و کارایی نظامها را به آزمایش میگذرد بلکه سبب تمرکز قدرت در دست دولتها و افزایش قدرت تاسیسات نظامی، نیز میگردد. البته، هنوز خیلی زود است که دگرگونیهائی که کرونا در نهاد های جامعه بوجود میآورد مورد قضاوت قرار داد. مضاف بر این نیزمعلوم است که کرونا ذر همه ی چوامع بک جور عمل نکرده است. در کشورهایی که در واقع از پیش برای نبرد با کرونا آماده شده بودند، سبب تقویت همبستگی بین شهروندان و ساختار قدرت گردیده است، و اعتماد و اعتبار عمومی نسبت به ساختار قدرت را افزایش داده است. 

اما، باید بیاوریم که رهبران نظام در آغاز انکار میکردند که برکت الهی را دریافت کردند. اما، با بی میلی پذیرفتند که در یافت کننده کرونا بوده اند. بعدا معلوم شد که این ویرس کشنده در دامن اماکن مقدسی مثل قم و مشهد ، آرامگاه امام هشتیم و همیشره اش، پرورش یافته است. شهرهای قم و مشهد پیکرهایی را در خاک خود نهاده دارند از عالم ماورایی با قدرت و توانائیهای معجزه آسا: برآورند هر نیاز و هر حاجتی را، از شفای امراض گوناگون گرفته تا موفقیت در یافتن همسری زیبا و یا با ثروت و منزلت بسیار. در دامن این اسطوره های مقدس، در درون معبدگاه موهومپرستان بود که این ویروس ریشه برگرفته بود نه  به میل و اراده ای ماورایی بلکه از طریق پذیرش و میزبانی بیش از هفت هزار طلبه چینی در خدمت توسعه دین خدا.
 در آغاز رهبران نظام پنداشتند اگر هم کرونا آنقدر شرور است و خطرناک باید دروازه های حرم های مقدس امام هشتم در مشهد و همیشیره اش در قم، بر روی نیازمندان بویژه آنها که خواهان شفا از این ویروس کشنده شده اند بگشوده بمانند. از مراجع تقلید فتوایی شنیده نشد که در شرایط هجوم ویروس کرونا، دروازه دارالشفاها بر روی حاجت طلبان گشوده بمانند یانه. البته اعلامیه ای گه خود را مرکز حوزه های علمیه میخواند، اعلام نمود که به توصیه های مراکز بهداشتی مسئولین بی کم و کاست عمل خواهند کرد که خود تاییدی بود بر فتوای ولی فقیه مبنی بر لزوم احرای مقررات مسئولین بهداشت.

هیچ بعید نیست که در مخافل دینی- سیاسی و یا نشستهای آخوندی، قبل از اعتراف بوجود کرنا، به حضور آن خوشامدگویی گفته بودند و آنرا همچون یک برکت و یا امداد الهی پذیرفته بودند. اما، پس از اطلاع رسانی و آگاهی عموم به شیوع ویروس کرونا و شرارت و خشونتی که از آن بر میخاست، رهبران حکومت اسلامی به نواختن آهنگ دیگری پرداختند. مضاف بر بکارگیری شیوه های کذب و درغگویی، وارونه سازی حقایق، فریب و ریکاری، اصلا مدعی شدند که کرونا ویرسی ست که بر ساخته دست شیطان بزرگ، امریکاست البته در همدستی با اجنه ها، بنا بر قول رهبرمعظم انقلاب. در نتیجه، پنهانکاری ها، بیانیه ها ضد و نقیض و امارهای گمراه کننده رهبران نظام سبب گسست و عمیق ساختن بیگانگی مردم با ساختا قدرت کردید و اعتبار و اقتدار نظام در نزد مردم هرچه بیشتر فرو غلتد.

اینکه ویروس کرونا، برکت الهی بوده است و یا بلای آسمانی، نباید آنرا یک واقغیت گذرا تلقی نمود. تازه در آغاز کاریم، بدرستی نمیتوان پیشگویی کرد که کرونا چه ویرانه ای از خود بجای خواهد گذارد. حتی ججت الاسلام، رئیس جمهور، حسن روحانی اخیرا اعلام کرده است که کرونا ممکن است تا آخر سال با ما ماند، اگرچه خاطر نشان کرد که همه چیز بحالت عادی بر خواهد گشت. البته مشروط بر اینکه کرونا همه چیز را از جمله نظم شریعت، نظم حاکم بر جامعه را سالم و تندرست بدون آنکه صدمه ای بدان وارد شود از درگیری با کرونای شرور برساخته دست دشمن، جان سالم بدر ببرد و برجای خود بماند، چنانکه باور به موهومات، و باور به دالشفاها و معجزاتی که از انان بر میخزند، ستستی پذیر نیستند، باورهایی که فقاهت، تقئس و اقتدار خود را بدانها مدیونند. در اینکه باورهای نهادین و هنجارهای دینی را نمیتوان بسادگی تغییر داد، توهمی وجود ندارد چه اگر قرار بود باورهای دینی تحت تاثیر تجربیات عیتی همچون فجایع طبیعی ازجمله سیل و زلزله و طوفانهای ویران کننده تضعیف گردند، مردگان نمیتوانستند زندگان را باسادرت خود در آورند. بگذریم که از دیر باز فقها و علما، پیروان خود را در برابر اینگونه تجربیات عینی و واقعی واکسنه کرده اند. که اگر سنگ از آسمان ببارد آنرا به اراده الله نسبت میدهند مبنی بر آزمایش بندگان و سنجش ایمان آنان در شرایط ستخت و بسی بسیار دشوار.

اما، کرونا از آن دسته از ویروسی بشمار میرود که برغم تمام شرارت و خشونتش، ما را در سراسر جهان مجبور به همکاری یا یکدیگر، ترک بعضی عادات روزمره مینماید از جمله آنها که ریشنه در دین و باورهای دینی دارد، مثل میل به نذر و نیاز و قربانی و پهن کردن سفره های گوناگون حضرت عباس و فاطمه زهرا، برگزاری مراسم خطبه خوانی و سوکواری و خودزنی، سیرکردن شکمهای  گرسنه و نه خیلی گرسنه در ایام عاشورا و احیا و تعطیلی فعالیت های تشکلات دینی. بعبارت دیگر، این امکان وجود دارد که بازار دین فروشی برای مدتی طولانی دچار رکود گردد. بگذریم که شرط بندی بر سر سرنوشت دین و باورهای دینی پس از کرونا، ملت یا ولایت، پر است از مخاطره.

این نکته لازم به یادآوری است که در اینجا از دینی سخن میگوینم که بر جامعه حکومت میکند و قدرت را در انحصار خود دارد، دینی که مظهر آن ولایت فقیه است و نیز از جامعه ای که فرهنگ دین فروشی بر آن حاکم است. یعنی که اگر در پیروی از تنازع بقا، باید رفتار و کردار روزمره خود را تغییر دهیم، بسیاری از رفتارهای دینی ما را خود بخود به تعطیلی میکشاند. این بدان معناست هرگونه لرزشی در باورها و اعتقادات دینی، لرزه ایست  بر پایه های ساختار قدرت که یکی است و یگانه با ساختار دین. شاید تنها کرونا ست که باید بدان امید ببندیم، تا بنیان باور به جادو و افسون وتقدس و قتدار ماورایی و نظام ولایت را از بیخ و بن برکند. آیا روز گاری از این سیاه تر هم دیده ای؟

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi