۱۳۹۹ فروردین ۸, جمعه

پس از کرونا نه دارالشفا ها

و نه حکومت آخوندها!



ویروس کرونا سایه شوم خود را بر سراسر جهان گسترده و ادامه زندگی را از روال عادی باز داشته است. دولتها و مردم جوامع مختلف را  به واکنش وا داشته و هر یک از متد و یا ابزارهای مختلفی در مقابله با آن سود برده اند. بعضی از کشورها زود جنبیندند و موفق شدند در مقابل این بیماری واگیر و کشنده، سلامت ملت خود را تامین کنند، مثل هنگ کنک و تایوان و سنگاپور. برخی مثل چین دیر جنبیدند ولی سرا انجام موفق شدند از انتشار ویروس کرونا به استانهای دیگر جلوگیری کنند.  بعضی دیگر با جمعیتی آسیب پریر با هجوم بیرحمانه تر ویرویس کرونا روبرو گردیدند و بهای گرانتری را پرداختند، مثل ایتالیا. کشورهایی هم هستند که دیر جنبیدند، ظهور کرونا را جدی نگرفتند و آنرا عرضه ای شبیه بیماری فلو و گذرا توصیف کردند، مثل دانالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا که بیشتر نگران نوسان بازار سهام بود تا چگونگی تامین سلامتی شهروندان آمریکا. آن کشورها که بسیار دیرتر جنبیدند، با دشواریهای بیشتری روی در رو گردیدند و باید در جبهه های وسیعتری به مباره با ویروس کووید 19 بپردازند. کرونا  در حال حاضر به بیش از 40 ایالات متحده امریکا انتشار یافته است. درصد تلفات و مبتلایان تصاعدی افزایش یافته و نظام بهداشتی را در 
شرایطی اضطراری قرار داده است.

نهایتا، همگان(اکثر کشورهای درگیر) باین نتیجه رسیدند که زنجیره انتشار کرونا را نمیتوان از بالا متوقف کرد مگر مردم در تمام سطوخ جامعه برخی از عادات ها و رفتار های غیر ضروری خود را متوقف سازند از برگزاری مسابقات ورزشی و جش عقد و عروسی گرفته تا میهمانی های خانوادکی، وهنجارهای جدیدی را در کنشگری خود با دیگران از جمله حفظ فاصله ای معین از یکدیگر  بپذیریم.  در غیر اینصورت مقابله با کرونا بسی سخت و دشوار خواهدبود. چاره جویی ها و راهکارهایی که نظام آخوندی برهبری آخوند خامنه ای، ولی فقیه و شیخ حسن روحانی، رئیس جمهور بدانها نه تنها توجه نکردند بلکه با بی اعتانایی به سلامت جامعه دست به پنهانکاری ظهور و شیوع ویروس کرونا زدند مبادا برگزرای سالگرد انقلاب و انتخابات مجلس تاثیر بگذارد.

اما، مواجهه کشور ما در میان کشورهای آلوده به ویروس کرونا، از هر زاویه که بنگری استثنایی ست. چرا که کشور ما تنها کشوری است که برآن متولیان دین حکومت میکنند. ظهور کرونا در قم یک شهر مقدس که خود دارالشفا بوده است، هم باور به نمادهای دینی و نیروی معجزه اسای آنها را بچالش میکشد و هم صداقت و شفافیت ساختار قدرت را که تحت سلطه ولایتمداران قرار دارد.  البته که تداخل دین و قدرت و یا وحدت آندو، همیشه زمینه را برای مسئولیت گریزی آخوندهای حاکم فراهم آورده است. بازتاب آنرا بخوابی میتوان در برخورد با کرونا مشاهده نمود که با انکار ظهور و شیوع ویروس در قم، آعاز شد، سپس در برابر فهم و مقابله با کرونا با ابزار معوق گزاردن زیارت ها و تعطیلی اماکن مقدس به مقاومت برخاستند و بیانیه های ضد و نقیض در باره انتشار شیوع ویروس و گسترش آن، انتشار دادند. ولی فقیه مردم را به دعا ی صحیفیه سجادیه فراخوند  و یاد آوری کرد که توکلت الله کلید گشایش همه مشکلات است.

در تگمیل این سخنان ریاست جمهوری نیز گفت همه چیز بزودی به حالت عادی بر میگردد، که اگر از رفتار و خطر این ویروس اگاهی داشت هرگز آنرا بیان نیمکرد. چون کمتر کسی میتواند با اطمینان بگوید پس از کرونا همه چیز بحالت عادی باز میگردد. رهبران نظام دیدند تعداد ابتلا به ویروس و تلافات در حال صعودند. سپس به تولید و بازتولید آمار نادرست و گمراه کننده پرداختند. وقتی پنهانکاریهای ظهور کرونا در اواخر دیماه آشکار گردید، بدروغگویی پرداختند. آقای رئیس جمهور گفت بمحض آگاهی به اطلاع رسانی در باره ویروس دست زده اند. وقتی که سر انجام به قرنطیه اماکن مقدس و سپس شهرها تن در دادند که سراسر کشور به آلودگی کشانده شده بود. البته که امداد مالی دولت نظام ولایت به سه ملیون فقیر و چهار میلیون محتاج، آنقدر ناچیز و حقارتبار و شرم آور است که بجث در باره آن تهی از ارزش است.

اما، این مسئولیت گریزی، در امریکا ستیزی افسار گسیخته ولی فقیه است که بازتاب می یابد. اگر چه قبلا شیوع کرونا را یک حمله احتمالی بیولوژیک خوانده بود، اما، اینبار در اخیرترین سخنانش  آنرا برساخته دست امریکا با همراهی و همدستی با اجنهها  ویژه  "ژن" ایرانیها دانست، چنانکه گویی کسی خبر ندارد که ویروس کرونا در یکی از ایالات چین، وهونان، و از خفاش به انسان انتقال یافته است. نه، نمیتوان ولی فقیه را آنقدر خرفت و کوتاه عقل تصور نمود که باور کند ملت باو اعتماد و سخنان او را باور میکنند. چه اگر او نگران باور مردم بود باید تا کنون از اریکه قدرت با پیین آمده بود. اما، مسئولیت گریزی ولی فقیه در برابر 
حفظ تندرستی جامعه ، اینبار گسست ملت را از نظام ولایت تکمیل نمود

شاید خیلی زود باشد که از عاقبت دارالشفاها، نماد فنا ناپذیر دین اسلام و اعتبار آنان در نزد مردم، سخنی بگوییم. تاثیر آن را در اعتقادها و باورهای دینی مردم را تنها با گذشت زمان میتوان اندازه گیری کرد و مورد سنجش قرارد. اما، شایان توجه است که هماکنون بسیاری از وقوع یک فاجعه در جمهوری اسلامی سخن میگویند. روایت میشود که رهبران جمهوری اسلامی با ابزار کرونا خیال درا که جهان را بگروگان بگیرد. اگرچه هم اکنون مرزهای کشورهای همسایه بر روی حکومت اسلامی بسته شده است، با این وجود، نمیتوان از انتشار آن در آنسوی مرزهای کشور جلوگیری کرد. که کرونا این فرصت را برای چمهوری اسلامی بوجود اورده است تا افکارجهانی را بسوی رابطه تحریمات امریکا و قربانیان ییشمار این ویروس در حکومت اسلامی جلب نموده تا امریکا را تحت فشار قرار داده  بلکه برخی از تحریمات را به تعویق در آورد. این در حالی ست که کمتر کسی باور میکند، امدادهای خارجی از جمله  وام 5 میلیارد دلاری در پاسخگویی به نیازهای مبرم مردم بمصرف برسد. در حالیکه نظام از نبود ابتدائی ترین ابزار لازم برای مقابله با این ویروس،  بسختی رنج میبرد، فرمانده کل سپاه پاسداران در مصاحبه با مطبوعات اظهار داشت که، نه تنها ملت نیازی به امدادی ها بهداشتی از خارج ندارند، بلکه آماده اند که به کمک مردم امریکا بشتابند در صورت در خواست آنان..

مسئله این است که ولی فقیه و پیروانش از سنگر دین میجنگند. باید دید وقتی که دارلشفاها افسون خود را از دست میدهند، آخوندها هنوز میتوانند در سنگر دین بمانند و به حکومت خود ادامه دهند، یا پس از کرونا سنگر دین هم فرو خواهد ریخت؟

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi




آخوند،
ویروسی خطرناکتر از کووید19!



بیایید به این حقیقت باور بورزیم که تا آن زمانی که  حوزه های علمیه، نهادهای تولید کننده ی قشری از جامعه  که آخوند خوانده میشوند، پا برجا و بر سراسر جامعه سلطه افکنده اند، نه به شفا از این بلای آسمانی میتوان امیدوار بود و نه به رهایی و آزدی وجدان  از دغدغه های دین و شریعت. اگر نهاد کهنسالی همچون، نهاد شاهنشاهی منقرض شدنی ست، چرا به فرو پاشی حوزه های علمیه نیاندیشیم، حوزه هایی که در طول تاریخ، فرهنگ، اخلاقیات و راه و روش زندگی ای را تبلیغ و ترویج نموده اند که اساسا در خصومت و ستیز بوده اند با زمان و با آزادی، با عقل و خرد انسانی، با خود آئینی و خود مختاری. هم اکنون شاهد هستیم که رژیم دین چگونه به ویروس کرونا جا خالی داد و سراسر کشور و منطقه را با این ویروس کشنده آلوده نموده است و لجوجانه به نفی نقش خود در انتشار این بیماری واگیر ادامه میدهند. مگر آنکه در ساکن ماندن و پس رفتن راضی و خشنود باشیم و به تحولاتی تن در دهیم کمتر از تاریخ ساز، کمتر از آنکه ملت ما را برجایگاه برجسته ای در کنار ملت های بزرگ تاریخ، بنشاند. در کمال ناخشنودی ست که بگوییم برخورد به کرونا تا کنون نشانداده است که دوران حکومت ولایت بسر آمده است و باید ولایت را به موزه های تاریخ بسپاریم، قبل از آنکه به آخوند اجازه دهیم که هستی ما را به نابودی بکشاند.

حوزه های علمیه، از دیرباز بزرگترین نیروی بازدارنده جامعه بوده اند و هنوز هم هستند. اما، اینبار قویتر و پرشتابتر از همیشه، جان و زندگی شهرواندان را با خطر الوده شدن  بیک ویروس کشنده واگیر روبرو ساخته اند. امروز، بسیاری بصراحت حجت الاسلام، رئیس جمهور روحانی را صریحا و آشکارا "حیله گر" میخوانند. یعنی که تازه پس از گذشت نزدیک به 40 سال به این واقعیت پی برده اند که که آقای روحانی فریبکار است، غافل از آنکه حرفه طلبه گری چیز نیست مگر آموختن فریبکاری بگونه ای حرفه ای.

همین جاست که چرخ ما لنگ میزند. چرا که هنوز نپذیرفته ایم که فریب و ریا در نهاد علم الهی، بویژه علوم فقهی، نهفته است. عالم و فقیه و طلبه، خواست قدرت را در پس زهد و تقوا و تبحر در فهم کلام الله،  در پس توهمات خود پنهان میسازند. عمر خود را در حوزه ها میگذرانند که حقیقتی را بجویند برخاسته از اسطوره ها و افسانه ها و یا دروغ های بزرگ و یا از توهماتی ناشی از شیوه زندکی بادیه نشینی در دوران پیامبر اسلام. بدین لحاظ از زحمت و کار تولیدی، از شغل و حرفه ای درآمد زا بیزارند و نیز از خدمت نظامی (سربازی)، خدمتی که بملت مدیون اند، گریزانند.

اگرچه بعضا، از طریق مشاغلی همچون واعظی و روضه خوانی و حرفه های فروتری ارتزاق میکنند، اما، هزینه حوزه ها و طلبه ها در آغاز بوسیله دولت تامین میگردید و رفته، رفته همچنانکه قدرت و نفوذ علما و فقها و بطور کلی آخوندها؛ در دوران پهلویها تنزل پیدا کرد، وابسته به در یافت "وجوه" از مردم گردیدند. البته برخی از نظریه پردزان حوزه ها همچون آیت الله مرتضی مطهری معتقد بود که دریافت وجوه ضمن آنکه استقلال از قدرت را در بردارد، وابستگی به مردم را موجب میگردد که خود ممکن است بر کیفیت دروس علمی تاثیر گذاشته و تا سطح فهم "عوام" تنزل نماید. که هم اکنون شاهد هستیم که چگونه مراجع تقلید زبان در حلقوم فرو برده و در باره گشودن دروازه های زیارتگاه های "مقدس" و "شفا بخش" سکوت بر گزیده اند و باین ترتیب از منع زیارت امکن مقدس خود داری میکنند. همچنانکه ولی فقیه در فتوای خود دستورات وزرات بهداشت را در باره  امتناع از زیارت در ایام شیوع ویروس کرونا، لازم لاحرا دانسته و نه یک تکلیف شرعی.

 حوزه های علمیه تحت رهبری آیت الله ها و حجت الاسلام ها بزرگترین دشمن زمان، آزادی و تفکر مادیگرایی در ایران بوده و هستند، که هم اکنون در دوره شیوع یک ویروس کشنده بخوبی بمنطه ظهور رسیده است. اگر چه این جا و آنجا حجت الاسلام هایی پیدامیشوند که در محافل خصوصی ادعا میکنند عقلانیت و شریعت و یا شرع و نقل با یکدیگر در تخاصم و ستیزنیستد. با این وجود حوزه های علمیه آموزگاران بزرگی را پرورش داده اند که به جهان هستی از ته سوزنی مینگرند. خود را مالک انحصاری "حقیقت " میدانند و آنچه غایت است و نهایت.
بعضا بر آن باورند که روحانیت مثل همه ی قشر ها و گروه ها، خوب دارند و بد. بدان را باید راند و دست مودت  با خوبان را فشردن باید. از عقلانیت بدور است که دامن حوزهویان  را بدون استثنا به زشتی و پلیدی، آلوده نماییم. مگر میتوان امتناع آیت الله منتظری در شرکت قتل عام زندانیان سیاسی را در سال 67 فراموش نمود و یا وجود روحانیونی که برغم مخالفت رژیم ولایت در کنار دگر اندیشان قرار گرفته و میگیرند. به فرض که شمار خوبان در قشر  روحانیت اندک نباشند. اما آیا نباید انتظار داشت که خوبان لباس سالوس و ریا از تن بر کنند؟ مگر نه اینکه مبارزین آزادی از فرماندهان و افسران و سربازان لشگر ولایت انتظار دارند خود را از صفوف  سرکوبگران جدا سازند و به آزادیخواهان بپیوندند، چرا چنین انتظاری را نباید از آندسته از روحانیون داشت که خوب اند و پاک دین. چرا از آنها نخواهیم که لباس از تن برگیرند و روحانیت را در آزادی بجویند؟

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi




۱۳۹۸ اسفند ۲۳, جمعه

کرونا،

آثاری از ابتلا به گناه!



ویروس کرونا ثابت کرده است که مرز و حدود ، حاکم و محکومی، غنی و فقیری، پیر و جوان، زن و مرد، سفید و سیاه و امریکایی وروسی نمی شناسد. البته، که بی دفاعان را راحت تر مورود هجوم قرار میدهد. پس از تقریبا گذشت سه ماه از ظهور ویروس کرنا، سر انجام، رئیس سازمان بهداشت جهانی، اعلام کرد که ویروس کروینا یک "پندمیک" است. که واگیر است و هم اکنون، مرزهای جهان را در نوردیده است. در همانحال نیز شاهد هستیم که هر کشور چگونه و با چه تدابیر و ابزار هوشمندانه ای به مقابله با هچوم این ویروس تجاوزگر پرداخته اند.

با این وجود میتوان گفت که آنجا که حفظ منافع سیاسی ارجح بشمار رفته، به مماشات با کرنا بر خاسته اند و کم و بیش مثل رهبر معظم ما، خدا خامنه ای معتقدند که نباید زیادی "بزرگش" کرد. از این بزرگتر هم در تاریخ اتفاق افتاده است. جالبتر آن که رهبر معظم ما معتقد است که "این نیز بگذرد." رهبران حکومت مقدس اسلامی، اصلا تمایل ندارند که هرگز خدشه ای بر وجهه شان وارد آید و آنان که دانا به "اصول کافی" اند، کرونا را یک دسیسه دشمن، می پندارند، دشمنی که کمر به نالودی جمهوری اسلامی را بسته است. رهبر معظم رسما مقابله با کرونا را بخشی از یک "جنگ بیولوزیک" میخواند. وی بعنوان فرمانده کل قوا  با صدور فرمانی به سردار سرلشکر باقری رییس ستاد کل نیروهای مسلح، ضمن تاکید به خدمت گرفتن نیروهای خود در قالب یک «قرارگاه بهداشتی و درمانی» برای پیشگیری از شیوع بیشتر این بیماری،  یادآوری میکند،


 این اقدام با توجه به قرائنی که احتمال «حمله‌ی بیولوژیکی» بودن این رویداد را مطرح کرده می‌تواند جنبه‌ی رزمایش دفاع بیولوژیک نیز داشته و بر اقتدار و توان ملّی بیفزاید.

بگذریم که همین چندی پیش، رهبر معظم، در روز درختکاری با دستی ناتوان در حالیکه خاک بپای درختی میریخت، سازی دیگری مینواخت و میگفت برای دفع ویرس کرونا اول به توکلت علی الله و بعد سخن با خدا از طریق خواندن دعای خوش مضامین صحیفه سجادیه پناه برد. این تناقض را نمیتوان نادیده انگاشت، چون تنها در گفتار نیست و نمیتوان بازتاب آنرا دررفتار و سیاستها و نوع برخورد لایه های درونی و زیرین نظام دست کم گرفت. در واقع این تناقض و همه گیر بودن آن است که چرخ های نظام را کند و از کار بازنگاه داشته است. که خود معلول است و نه علت، معلولی که در عدم مدیریت و ناکارآمدیها و پیشگیری ها و پیش بینی ها بمنصه ظهور میرسد و هم اکنون تار وپود نظام را میخورد. که علت را باید در تناقض و یا دوگانگی "ولایت فقیه" با "فرماندهی کل قوا" جتسجو نمود. در جایگاه فقیه، اخوند خامنه ای از "دعا" و نقش شفا بخش آن سخن میگوید و در مقام فرمانده کل نیروها مسلح از "حمله بیولوزیک."

فرامرز داور در گزارشی سیاسی ایران وایر، اعلام میکند که شیوع کروناپیکر فرسودگی  نظام جمهوری اسلامی را به نمایش میگزارد. و از هرج و مرجی که در سطح رهبری میگذرد و از عدم مسئولیت پذیری آنان خبر میدهد. بدون تردید، داور، نویسند مقاله ایران وایر به نکته ای بسیار پر اهمینی اشاره میکند. با این وجود، باید را که داور فرسودگی در ساختار نظام مینمامد، خود چیزی نیست مگر "معلول" ناشی ازعلتی بزرگ. علت، این معلول را باید در دوگانگی فقیه و فرمانروایی جستجو نمود، دو حرفه متضاد: حرفه "روحانیت،" و حرفه "فرمانروایی،" یک الهی و آن-جهانی، دیگری سیاسی و این- جهانی. آنچه نظام را فرسوده ساخته است دوگانگی نهادین در ذات حکومت اسلامی است. این نظام از آغاز تاسیس، هنوز پا بعرصه وجود نگذاشته بود فرسوده بود. مگر نه اینکه آخوندها بر دوش مردگان و آنچه باید قرنها پیش نابود میگشت بقدرت رسیدند؟

  برخورد نظام با کرنا، یکبار دیگر بیانگر این واقعیت است که قشری که امروز بر جامعه ما حکومت میکنند، بیش از چهل سال است که نه تنها باری را از دوش ملت بر نداشته است، بلکه پیوسته برا آن افزوده است. نظام ولایت تمامی قدرت و ثروت را بکار گرفته است که به صدر اسلام رجعت نماید، نه اینکه نظامی بنا نهاد در خور قرن 21 که بتواند ویروس کشنده و متجاوزی را در اندک زمانی مهار و بزودی نابود سازد. حکومت ولایت چهل سال است که دار و ندار خود را هزینه امریکا ستیزی و امادگی جنگ با امریکا در ماورای مرزهای ملی، یعنی در مرزهای جهانی اسلام ناب محمدی، نموده است. نظامی که در اشتیاق رجعت بگذشته میسوزد نمیتواند به آینده بیاندیشد. آمادگی برای رو در رویی فجایع طبیعی مثل سیل و طوفان و کم آبی و مصیبتها ناشی از نابرابری های اجتماعی، از آینده نگری بر میخیزد که در نگرش آخوند غریبه و بیگانه است. ویروس کرونا در کشور ما بیداد میکند. رهبر معظم ما از آمادگی برای جنگ بیولوژیک سخن میراند.

کره جنوبی در کوتاه زمانی به آن توانایی دست یافته است که میتواند روزانه 20000 نفرا را مورد آزمایش قرار دهد و مبتلایان به کرونا را شناسایی و تحت معالجه قرار داده  و پیوسته در پی ریشه یابی ویروس و در نتیجه جلوگیری ازشیوع و انتشار آن است. در چین نیز اگرچه در آغاز به مماشات پرداختند سرانجام وقتی آشکار گردید به مقابله محاسبه شده، جدی و سریع با کرنا برخاستند و از شیوع و انتشار آن در سراسر چین جلوگیری کردند. در ایتالیا در مقابله به کرنا تمام کشور، بجز داروخانه ها و غذا فروشی ها را تعطیل و از کار بازداشتتند. حال آنکه، شهر قم، شهری که بسی بسیار "مقدس " شمارده میشود، شهری که در آنجا کرونای کشنده جان گرفت، بدلیل مخالفت نماینده ولی فقیه و امام جمعه شهر، دروازه های خود را بروی زیارت کنندگان گشوده نگاه داشت. گفتند که حرم معصومه خود دارالشفا ست.

این نیز گفتنی ست که آیت الله مصباح یزدی، یکی از مدرسین برجسته حوزه علمیه قم و نظریه پرداز "اسلام" سیاسی، نیز ملت را از فضل و بینش خود محروم نگاه نداشته و در باره ظهور کرونا این نظر عالمانه را ارائه داده است که میتوان کرونا را از نوع "شروری" خواند که:

جنبه ثانوی یا عکس العمل دارد. یعنی موجودی کاری انجام می دهد و به دنبال آن شری تحقق پیدا می کند. مثال روشنش این است که انسانی گناه می کند و به آثار گناه مبتلا می شود.

بدرستی روشن، نیست که باید شهر قم را مرکز گناه بدانیم یا خیرد، چون فعلا همه شرور از شرقم بر خاسته است، شهری که مقدسترین مقدسها، امام خمینی و بسیاری از مقدسین را در دامن خود پرورش داده است. بعبارت دیگر، این فرسودگی در ساختار نیست که نظام را در برابر چنین بحرانهایی زمین گیر میکند، بلکه آن دوگانگی نهادین در ذات نظام است که نظام را اساسا از پویایی باز داشته است. تردیدی نیست که نظام های استبداد حتی وقتی، رژیمی مثل رژیم چین که نشان داده است که میتواند در مقابله به بحرانهای گوناگون تدبیر و مدیریت را باوج خود رسانده و به نتایج مثبتی برای ملت خود برسد، ملت را از حقوق سیاسی شان و آزادی بیان محروم میکند.  ولی آنجا که استبداد دین و قدرت با هم یکی میشوند، یعنی استبداد وقتی مضاعف میشود، جامعه غرق در تاریکی میگردد. حقوق سیاسی بجای خود، افراد از حق پوشیدن و نوشیدن و معاشرت با یکدیگر محرومند و نیز از تفریج و خوشی و لذت از زندگی و رفاه و آسایش. این حکومت دین است که برای انسان و زندگی انسانی پشیزی قائل نیست و امنیت جانی ملت را با سهل آنگاریها و واپسگرایی ها بخطر انداخته است.  یعنی که هیچکس نمیتواند دیگری را ببیند. مردم نگران با دلی پر از هراس از آینده بهمه چیز با سوظن مینگرند، چون چیزی جز کذب و دروغ بگوششان نمیرسد. اگر تتعمه ای هم از اعتماد در مردم نسبت بحکومت دین مانده بود آنهم با ظهور کرونا ناپدید گشت.

در استبداد سیاسی اگر ساختار قدرت اعتبار خود را ازدست بدهد ساختار دین هنوز مرجع معتبر است. در استبداد مضاعف دین و نظام اخلاقی هم اعتبار خود را از دست میدهند. بعبارت دیگر شیوع کرونا بیش از هر چیز دیگری باعث عفونت در ساختار دین گردیده است. این کیش ناب محمدی ست که نشان داده است که لیاقت و شایستگی حکمرانی را دارا نیست. اما، آخوندها برضایت از اریکه قدرت فرود نخواهند آمد. آنها 

 و آنانکه فکر میکنند که رژیم از کرونا برای پوشش خظاهای بیشماری که مرتکب شده است بخصوص در کشتار آبان ماه و سرنگونی هواپیمای مسافربر اکرایان،استفاده میکندف فراموش میکنند که آخوند دشمن اصلی ملت است. که آنجه که نظام را بفرسودگی رسانده است، طرز تفکری است که بر آن ساختار حاکم است، تفکر دینی یا تفکر "فقاهتی،" تفکری که بقای خود را مدیون دشمنی با تجدد و نوین خواهی بوده است، چون هردو مسیر آزادی و خردگرایی را پیموده و می پیمایند.  

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi













۱۳۹۸ اسفند ۱۶, جمعه


دروغ بزرگ:
 خبر رسانی مسئولین
 صفا، صداقت و شفافیت!با 



در حیرتم که آیا هنوز کسی هست که این دروغ بزرگ رهبر معظم، آخوند خامنه ای را  باور کند که مسئولین حقیقت را در باره ظهور کرونا، ویروسی مسری و خطرناک با مردم در میان نهاده اند، آنهم با صفا، صداقت و شفافیت؟

 البته که شرم چیزی خوبی ست، اما نه در نزد فرومایگان و فریبکاران حرفه ای، نه در نزد آنان که از روضه خوانی و گدایی به شاهی و خدایی رسیده اند. هم اکنون همگان آگاهند که "مسئولین" که هرگز معلوم نیست که چه کسانی هستند و در چه مرتبه و جایگاهی قرار دارند، دیرزمانی در پنهان سازی انتشار کرونا کوشیدند، بی تردید طبق دستور از "مقامات" بالا، مبادا که مانع شرکت انبوه مردم در برگزاری مراسم سالگرد انقلاب و همچنین در انتخابات مجلس شده و این فرصت طلائی را از نظام برباید که یکبار دیگر بتواندعمق مشروعیت حکومت اسلامی را برخ جهانیان بکشد.

در واقع وقتی مسئولین در 30 بهمن برای اولین بار از چند مورد ابتلا به کرنا در قم خبر داند که بسی بسیار دیر و انتشار و شیوع کرونا از کنترل خارج شده و بدون اغراق سراسر کشور را آلوده ساخته بود. در همان زمان نیز از تعداد مبتلایان و فوت شدگان امار ضد و نقیضی ارائه میدادند. نسبت مبتلایان و فوتی ها با استانداردهای بین المللی نیز خوانایی نداشت 2 در صد در برابر 15 در صد در جمهوری اسلامی. هنوز هم آمار قابل اعتمادی از نظام به بیرون درز نمیکند.

در حالیکه ظهور کرونا طبق اظهارات نماینده قم در اوائل بهمن ماه بوقع می پیوندد و از مرگ 50 نفر خبر میداد. چیزی نگذشت که یکی از مسئولین ویدیوئی منتشر کرد و با خوشحالی اعلام کرد کرونایی شده است. در پی آن، خبر ابتلای تعدادی از نمایندگان و مقامات دولتی از جمله معاون رئیس جمهوری، اسحاق جهانگیری انتشار یافت. انتشار ویروس کرنا وقتی دامن مقامات و مسئولین نظام را میگیرد، حکایت از گسترش یک اپیدیمی میکند که از کنترل خارج شده است. چه بسا در نتیجه اطلاع رسانی بموقع، ویروس کرونا نمیتوانست در مدتی کوتاه اقشار عظیمی از جامعه را آلوده نماید. اما، مسئولین نظام، حقیقت را پنهان نمودند تا مردم بدون هیچگونه هراس از آلودگی به ویرسی کشنده  در راه پیمائی سالگرد انقلاب و انتخابات مجلس شرکت نمایند، کنشی جنایتکارانه، کنشی که بخاطر منافع سیاسی حیاط مردمان یک کشور را بخطر اندازد. هماکنون، جمهوری اسلامی بعداز چین، بالاترین تعداد مرگ و میر و مبتلایان را دارا میباشد. درست است که اقدامات جدی و مفیدی از جمله تعطیلی مدارس و دانشگاها و معوق گذاردن مراسم نمازگزاریهای جمعه صورت گرفته است و حتی قم هم به قرنطینه کشانده شده است. با این وجود، خبر از گسترش انتشار ویروس و افزایش تعداد مبنتلایان و فوتی ها بگوش میرسد. تازه آغاز کار است. خروج امام عج از غیبت نزدیک است!

در اینجا غرض آن نیست که بافشای دوباره امری که همگان از آن آگاهند، انکار و تاخیر عمدی نظام در انتشار یک ویروس خطرناک، بخاطر منافع سیاسی بپردازیم. اما، این سبب نشده است که مسئولین از جمله رهبر معظم و رئیس جمهور از سخنان ضد و نقیض در باره شیوع کرونا خود داری کنند. رئیس جمهور یک روز انتشار ویروس را شایعه دشمن میداند که قصد به تعطیل کشاندن کشور را در سر دارد و خبر از بازگشت همه چیز به حالت سابق خبر میدهد و روزی دیگر ناچار میشود که اقدامات وزیر بهداشت را در مقابله با ویروس مورد تایید قرار دهد. البته، فرمانده کل سپاه پاسداران، سردار سلامی، برغم همه شواهد مبنی بر انتشار کرونا از قم در نتیجه رفت و آمد طلبه ها به چین، در تایید سخنان رهبر و رئیش جمهور، انتشار کرونا را یک جنگ بیولوژیک دشمن علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی میخواند. یعنی که مسئولین هنوز دست از فرا افکنی بر نمیدارند و به هزینه ملن از پذیرش واقعیت سر باز میزنند.

ولی فقیه ضمن بیان این درو غ بزرگ که مسئولین با صفا، صداقت و شفافیت خبر رسانی کرده اند، از گذرا بودن این "بلا " سخن میگوید و راهکار نجات از آنرا توسل به درگاه خداوند و طلب شفاعت از نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگوار، معرفی میکند که  می تواند بسیاری از مشکلات را بر طرف کند. آری، چه چه جای نگرانی ست توکلت علی الله، حلال همه مشکلات است. در ادامه نیز توصیه میکند که:

  دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای بسیار خوب و خوش‌مضمونی است که می‌توان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت.

گویا آخوند خامنه ای فراموش کرده است که دیر زمانی ست که یک روضه خوان گدا نیست. که او حاکم مطلق است و حرف او، حرف قانون است و حرف نهایی. که او فراموش کرده است که  فرمانده کل قواست و سرنوشت یک ملت را در درست خود گرفته است. او در یک چنین مقامی وظیفه روضه خوانی خود را بجا میآورد و در واقع "افیون" برگ ملت تزریق میکند. مهم نیست که ویروس آلوده ات نموده و نفست را بند آورده است، مهم نیست که عفونت سراسر وجودت را گرفته است، مهم آن است که بتوانی با پروردگار سخن بگویی که ابزار آنرا هم ولی فقیه دعای هفتم صحیفه سجادیه را در اختیارت میگذارد. این همان افیونی ست که مارکس از آن سخن میگوید، "افیون دین،" که در آغاز انقلاب مورد تمسخر اسلامیست های انقلابی قرار میگرفت، و حال مشاهده میکنیم که رهبر معظم انقلاب چگونه به گفتار خداناشناسی همچون مارکس عینیت می بخشد.

درست است ممکن است که این افیون اثر تخدیر کننده خود را از دست داده باشد و بدون شک هم داده است. اما، آنچه اهمیت دارد آن است که این افیون بدست جنایتکاری تزریق میشود که چهل و یک سال است شمشیر شریعت را بر فراز گردن ملت نگاهداشته، نه بدست یک روضه خوان گدا بلکه بدست مقام فرمانده کل نیروهای قهر و خشونت که تاکنون هزاران هزار از بهترین فرزندان این خاک و بوم را بخاک و خون کشانده است.

شیوه مدیریت یک بلای واگیر که زندگی بسیاری را با خطر مرگ روبرو میسازد، بازتاب این و اقعیت است که روحانیت حاکم برهبری ولی فقیه، از آغاز جلوس بر مسند قدرت، برغم آنچه بزبان میراند، هنوز به جادو و افسون عمیقا اعتقاد داشته و در مقابله با آفات طبیعی نیز مورد استفاده قرار میدهد که خود حکایت از واقعیتی بزرگتر کند که روحانیت حاکم ارزشی برای انسان، برای زندگی، برای رفاه و آسایش انسان، برای آزادی و کرامت انسان قائل نیست.
 
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi



۱۳۹۸ اسفند ۹, جمعه

حکومت شرع
و ویروس کرونا!



جامعه ما هماکنون جامعه ای را ماند گویی که نفرین زده است و مورد خشم و ناخشنودی خداوند یکتا و یگانه، الله واقع گردیده است. هر روز از راه مصیبتی میرسد، مصیبت روی مصیبت تلنبار میشود. آیا افزودن ویروس کرونا بر بار سنگین مصیبتها، پشت ملت را نخواهد شکست و تاب و توان تحمل مصییبت دیگری را ملت خواهد داشت؟ اما، این مصیبت، از آن مصیبتهایی نیست که دهان بر بندی و ناله ای بر نیاری تا بی سر و صدا خروج یابد. چرا که کرونا عارضه ای ست وا گیر. همین بس که مبتلایی ناشناس، بدون آگاهی، چندین نفر را آلوده کند، به چشم بهمزدنی کنترل ویروس میتواند از دست خارج گردد.

البته که مبارزه با این مصیبت، امر دشوار و پیچیده ای نیست، مشروط بر آنکه بدست کارشناسان و متخصصان سپرده و دیگر نهادها دولتی و غیر دولتی را مجهز ساخت تا در حمایت ازکادر بهداشتدارن مجرب بسرعت نیازهای انها را پاسخ دهند.

اما، چرا ظهور ویروسی، در حکومت اسلامی، مثل بسیاری دیگر از مسائل به یک مصیبت بزرگ تبدیل میشود؟ پاسخ آن است که ما در جامعه ای زندگی میکنیم که بظواهر مدرن آراسته گشته است، حال آنکه در واقعیت در جامعه ای زندگی میکنیم که "شرع" بر آن حاکم است، جامعه ایکه برغم ظاهرش یک جامعه سنتی ست، یعنی جامعه ایکه روی بگذشته دارد: برای بازگشت به گذشته تدارک می بیند نه برای آینده. اندیشه به آینده است که برای برخورد با مسایل احتمالی برنامه ریزی و ممارست و تمرین میشود تا قبل از وقوع  فاجعه و پیش از تخزیب و ویرانی، به مقابله با آنه برخیزند. عدم آمادگی برای مقابله با بلایای آسمانی، مثل سیل و زلزله و بلایای انسان ساز مثل، آلودگی هوا و مصرف آب و بیابان زایی غیره و غیره به مصیبت تبدیل میشود و سایه شومش را بر جامعه میافکند.

بنابراین، در جامعه ایکه شرع بر آن حاکم است، قواعد و قوانینی بر تمامینت جامعه سلطه افکنده است که زائیده عقل و خرد انسانی نیست و برخاسته نه از شرایط معاصر بلکه از دوران بادیه نشینی بشر در یکهزار و چهاردصدال پیش از این است. مثلا، شرع برآنست که ولایت فقیه آسمانی ست. "بیعت" با او و "تسلیم " و "اطاعت" از او یک وظیفه شرعی ست. و در سطح دیگری این شرع است که میگوید اماکن مقدس، ضریح های امامان و امامزاده، نه تنها به ویروسهای کشنده آلوده نمشوند بلکه خود شفاه دهنده این و همه ویروس های دیگر اند.

مبادا، دروازه زیارتگاهها چند روزی برروی زیارتگران بسته شوند تا سبب گسترش این ویروس خطرناک نشوند. جان فدای امام! افتخار هم از این بالاتر؟ این یک حکمی شرعی ست که میگویند یکی ست با حکم عقلی.

البته که انکار حقایق و یا وارونه ساختن و مصادره آنها، پدیده تازه این نیست در یک جامعه شرعی. چون در جامعه شرعی همه چیز سیاسی است و امنیتی. وگر نه چه نیازیست به انکار و وارونه سازی حقایق. هر آنچه که از شرع برخیزد، مهم نیست چقدر خلاف "قانون" و یا "عرف،" البته که مشروع است. وزیر بهداشت و معاونانش، رئیس جمهور و سخنگویش حتی ولایت فقیه، همه بنوعی در انکار وجود و شیوع ویروس کرونا شرکت کردند، همچنانکه در انکار کشتن بیش از 1500 نفر در آبان ماه گذشته  فعالن نقش بازی نموده و با مهارت دست بفرا افکنی زدند.

آقای امیر طاهر، روزنامه نگار و پژوهشگر معروف، بر آنست که آنچه در جمهوری اسلامی میگذرد ناشی از عدم مدیریت و نظم و سازماندهی و رهبری و یا دولتی منسجم و منظم و سامان یافته است، دولتی که در تبیعیت از مقررات مدون نظام بروکراسی، تعریف وظایف، توزیع و و تعین مسئولیتها، سازمان یافته باشد.

اگرچه ساختار چنین دولتی بازمانده از دوران شاهی هنوز بوظایف خود عمل میکند، اما، نه آنگونه که در جزوه و یا کتابی تدوین شده باشد بلکه انگونه که شارع شرع، حاکم میخواهد.. بعبارت دیگر، بحرانها، مصیبتها و مشکلاتی که نظام ولایت با آن روی در روی ست، لزوما ناشی از عدم دولت و ناتوانی قشر روحانیت در سازماندهی یک دولت نیست، بلکه ناشی از دولتی ست که بر اساس قوانین و مقررات شرع به چرحش در میآید. یعنی که بخش جمهوریت حکومت که سه قوای ظاهرا جدا از یکدیگر مقننه و قضائیه و مجریه را در بر میگیرد، برخلاف نقش مردم در گزینش رئیس جمهور و نمایندگان مجلس اسلامی، همه ملتزیم به اراده ولایت فقیه اند.

این بدان معنا نیست که نظام ولایت بجای یک دولت دارای دو دولت است یکی دولت سنتی برهبری ولایت فقیه که بدان بیت رهبری رجوع میشود و دیگری دولت جمهوری است که وظیفه اصلی اش مخدوش نگاهداشتن توزیع وظایف و مسئولیتها ست. این بدان معنا ست که وزیر بهداشت خود بخوبی بوظایف و مسئولیتهای خود آگاه است. اما، مثل همه بلند مقامان نظام، نه میتواند دهان خود بآزادی بگشاید و نه میتواند مسئولیتی را بپذیرد که در خارج از حوزه اقتدار او تعریف گردیده است. یعنی که آنجا که شرع حاکم میشود، براحتی میتواند حکم برخاسته از عقل محاسبه گر را باطل نموده و تابع مقرارت شرع کند، مقرارتی که بسته به سلیقه شارع و حاکم شرع دارد. همه مصیبتها از دولت شرع بر میخیزد نه از عدم دولت.

 بنا براین، ما در جامعه ای زندگی میکنیم که همه قوانین برخاسته از عقل بشر را بدور میریزند تا "شارعان،" فقها، علما بر آن حکومت کنند، تمام ناکارآمدیها، تمام ضرر و زیانهایی و تخریب و ویرانی کشور، ورشکستگی اقتصادی و همچنین ضربات سنگیینی که بر اقتصاد ممکلکت وارد شده و جامعه را دچار دشواریهای معیشتی ساخته است، همه ناشی از حکومتی ست که در راس آن ولایت فقیه قرار گرفته است. این در واقع چوب شرع است که بر پیکر ملت فرود میآید. مگر نه اینکه این شرع است که حجاب را اجباری ساخته و قوانین جدایی و تبعیضات جنست را نظم حاکم بر جامعه ساخته است. بر اساس شرع است که گشتهای ارشادی و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی بخود شکل گرفته اند. از راس تا ذیل همه از سربازان امام اند. البته که شرع است که سیاست امریکا ستیزی و غنی سازی هسته ای بهر قیمیتی به منصه اجرا در میآورد. 

بعبارت دیگر، در برخورد با آفت کرونا نیز باید نقش شرع و منافع حکومت شرع را در نظر گرفت، همچنانکه حکومت شرع در ارائه امار کشته شدگان طفره واز ارائه حقیقت در سرنگونی هواپیمای اوکرانی خوداری کرده است،در پنهان سازی ویروس کرنا و انتشار آن بخاطر منافع شرع از انحراف اذهان عمومی از هیچ دریغ نکردند. بنابراین تحریف حقیقت و یا دروغ محض در حفظ منافع شرع که هم اکنون یکی ست با منافع سیاسی نظام، پدیده ای تازه نیست. پس همیشه باید بخاطر داشته باشیم که ما قبل از هرچیز با شرع طرفیم. که ما چوب شرع را میخوریم، چوب قواعد و مقرارتی برساخته دست فقها و علما در سوی اسارت و بندگی انسان و به تعطیل کشاندن عقل و خرد او. لذا، تا شرع، برجامعه حاکم است، فریب و ریاکاری، مکر و نیرنگ جامعه را بسوی تباهی و زوال به پیش میراند.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi


۱۳۹۸ اسفند ۲, جمعه

کدام قانون؟

کدام شرع؟







سالگردها، بویژه سالگرد پیروزی ها و یا شکست ها، فروپاشی یک نظام و ظهور یکی دیگر، فرصتی است
 برای بازنگری و ارزیابی گذشته و آنچه که بر زمان رفته است. چه فهم و درک گذشته، رمز فهم حال است وآینده.
 امسال تلویزیون بی بی سی فارسی تصمیم گرفته بوده است در فصل سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، زندگی قطب زاده، را در یک مستند به معرض نمایش بگذارد، داستانی بسی بسیار اسف بار، صعود و فرود او از سلسله مراتب قدرت، در عین حال داستان ساده انگاری و خام اندیشی. چرا که او دچار این توهم بود که چون در کنار آیت الله خمینی می نشیند و بعنوان یکی از مترجمان، سخنان وی را تحریف و به مطبوعات جهان مخابره میکرد، آیت الله  را "مدیریت" میکند، غافل از آنکه این آیت الله بود که او را مدیریت می نمود. امام، در قطب زاده ویترینی زیبا میدید که میتوانست مکنونات ضمیرش را در پس آن پنهان نگاه دارد. همیشه با لبخندی شیطانی بر لب سخنان تحریف شده خود را که از دهان قطب زاده خارج میشد مورد تایید قرار میداد.
همچنین، سایت بی بی سی چندین مقاله در باره سرنوشت محتوم قطب زاده بچاپ رساند از جمله، مقاله ای از روزبه کمالی(روزنامه نگار) تحت عنوان:
 صادق قطب زاده: اتهامات و محاکمات 'فرزند انقلاب
."
اینجا، قصد آن ندارم که به تحلیل این مقاله و یا مستند زندگی قطب زاده بپردازم. اما، در ارتباط با مقاله "اتهمات..." چندین تصویر از قطب زاده، از دادگاه و همدستان قطب زاده و دو تصویر از دو شماره روزنامه کیهان که از محاکمه وی خبر داده اند بچاپ رسیده است. تصویر روزنامه کیهان در 1 شهریور 1361، تصویری است که نظر این نگارنده را بخود جلب کرد. میتوان حدس زد که انتخاب تصویر این شماره کیهان بآن دلیل بوده است که خبر از "آخرین اظهارات قطب زاده در دادگاه انقلاب" میدهد و در ذیل آن، با قلم ریز ازوی نقل میکند که گفته است: "امیدوارم که خداوند توبه مرا بپذیرد." که این خود باید سندی بشمار آید مبنی براین واقعیت تاریخی که انقلاب فرزتذان خود را میبلعد. بهرحال، آنچه داستان قطب زاده را اسفبار و غم انگیز میکند، این نیست که او طعمه اژدهای انقلاب گردیده است بلکه آن است که قطب زاده با تمام زرنگیها و زیرکیهایش این فکر هرگز از مغزش خطور نکرد که با خدمت به خمینی نه تنها گور خود که گور آزادی و 
دمکراسی را هم میکند. اما، همچنانکه خواهیم دید، از این نقط نظر قطب زاده یک ملت را در کنار خود دارد.
درهمان تصویر کیهان(یکم شهریور1361) که در ارتباط  با مستند سازی مقاله "اتهامات..." بچاپ رسید
ه 
است، سر خط خبرها، با قلم درشت و توپر، به نقل قولی از امام خمینی اختصاص داده شده است، بدین شرح:
امام: اعلام میکنم که قوانین خلاف شرع  باید دور ریخته شود و کسی حق ندارد خلاف اسلام عمل کند.
در ذیل این خبر که در دو سطر کامل روزنامه جای گرفته است، عکسی از امام را می بینیم در حالیکه نگاهش غرق در افق فوقانی ست و در کنار آن چندین جمله (قلم ریز) دیگر هم از امام نقل شده است که فرضا بروشن ساختن منظور وی از گزاره بالا کمک میکند، مثل این جمله: حدود الهی معنایش این نیست که کسی که مستحق قتل است باو فحش بدهیم، این قصاص دارد. درسمت دیگر تصویر امام دو نقل قول دیگر بچشم میخورد بدین مضمون : قاضی باید در دو طرف قضیه قاطع باشد، بحسب شرع گناهکار را مجازات کند و اگر کسی گناهکار بوده بدون وقفه تبرئه کند  و در ادامه میگوید: عذر اینکه، به قانون عمل می کنیم علط 
است، کدام قانون؟ قانون مخالف با اسلام، قانون مخالف با شرع؟!

اگر بخواهیم بدانیم چگونه باینجا رسیده ایم، آنجایی که تاریکی سایه شومش را بر کشور گسترده و بهر سوی که مینگری، چیزی جز مصیبت و نکبت، فقر و فلاکت، جز فساد و فحشا، غارت های بزرگ و چپاولگری، جز قهر و خشونت، تبعیض و نابرابری، ستم و بی عدالتی نبینی، نهایتا باید ناشی از اظهارات و یا اوامر و فرامینی دانست که امام خمینی 37-38 سال پیش در باره چگونگی اجرای عدالت و شیوه های قضاوت و رسیدگی به پرونده ها بیان و صادر نمود، اوامر و فرامینی که زیرساخت نظام عدالت گردید و کارایی نظام عدل و عدالت را که معمولا لاک پشت وار به پیش میرفت، هرچه بیشتر کند و تنبل تر و فاسدتر نمود. جرا که مجریان عدالت هم باید موازین شرع را در نظر گیرند و به قانون نیز مراجه کنند در جستجوی پاسخ به معضلی ناشی از شرایط موجود  که در شرع یافت نشود. دشواری آنجاست که  بدرستی معلوم نیست کجا شرع بکار اید و کجا قانون، گزینیشی، البته که سلیقه ای و پیوسته سوء ظن برانگیز، شرایطی بس بسیار مناسب برای زایش "فساد" و یک بعدی ساختن نظام عدالت که تنها راه سریع توزیع عدالت را در تنبیه و 
مجازات، می بیند و زندانی های طولانی و بکار گیری اشد مجازات، در اسراع وقت و در ملا عام.

دادگاههای انقلاب، اگر بتوان نام دادگاه بر آن نهاد، از جمله دادگاه صادق قطب زاده بر بنیاد همین "فرمان"
 امام برپا گردید، دادگاهی که در آن متهم از هر حق و حقوقی، بویژه دفاع از خود محروم است. نه وکیل مدافعی حضور دارد و نا بازجو و بازپرسی. یک قاضی هست با کیفرخواستی که مفاد آن بدرستی روشن ینست که بر اساس چه اسناد و مدارکی و چه تحقیقات و بازرسی هایی تنظیم گردیده است. بعبارت دیگر، فرمان امام، چیزی نیست مگر فرا خوانی بسوی بی قانونی و پایمال ساختن قانونی که در فرآیند یک انقلاب بررگ اجتماعی، برشته تحریردر آمده است، قانونی که روابط ساختار قدرت با جامعه را قانونمند و حق و حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی را برسمیت شناخته و نهادین میساخت.

باید اعتراف کرد که جانشین امام خمینی توانسته است که نظام "شرع" را جانشین نظام قانون نموده و پیوسته
 بدور ریختن قانون ادامه دهد. آیا نهادهای قانونگزاری تا کنون قانونی را برشته تحریر در آورده اند که از صافی شرع نگذاشته باشد. از قوای قضایی که بگذریم، عرصه ای از زندگی را نمیتوان پیدا کرد که در آن شرع حضور نداشته باشد. حتی حضور شرع را میتوان در جشنها فجر نیر مشاهد نمود. این شهاب حسینی بازیگر برجسته سینمای ایران بود که پرچم دفاع از شرع را برافراشت. وقتی شرغ در جشنها فجر حضور یابد ایا میتوان سوراخی را جست که شرع در آن حضور نداشته باشد؟

بعبارت دیگر، ما باید نظامی از قواعد و قوانینی  را بچالش بکشیم و به براندازی آن بیاندیشیم که "قدسی"
 پنداشته میشود و اقتدار ان بر بینان تسلیم و اطاعت و فرمانبری نهاده شده. دشواری آنجاست که جامعه هنوز با نظام شرع احساس بیگانگی نمیکند. خوش باوران هنوز قوانین و مقرارت شرع را مقدس و قابل احترام می  پندارند، آنها با شرع بعنوان نظامی بیگانه با انسان و حق و حقوق و آزادی تعالی انسان، غریبه اند، همچنانکه قطب زاده از این بیگانگی با شرع رنج میبرد. اگر شرع اقتدار خود را تا این زمان از دست داده بود رهبر معظم انقلاب برای اینکه مردم را بپای صنوقهای رای بکشد، رای را یک کنش شرعی اعلام نمیکرد. یعنی آخوند خامنه ای و یا هر آخوند دیگری از نفوذ و اعتبار شرع در نزد مردم آگاهند و از آن بنفع پایداری نظام بهره برگیرند.
البته که وظیفه آزاد اندیشان است که پرچم رهایی از شرع را بر افراشته و بجامعه ای اندیشه نمایند آزاد ازبند
 اسارت و بندگی، آزاد از باید ها و نباید ها و حرامها و حلال ها، از باورهایی فردی و بسی بسیار خصوصی که در جامعه و نهادهای اجتماعی جایی ندارند.

تصویر کیهان 1 شهریور 1361 را در لینک زیر ملاحظه بفرمائید.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi



۱۳۹۸ بهمن ۲۵, جمعه

رای مردم:
حکومت اسلامی
 نمیخواهیم نمیخواهیم!



تردید نباید داشت که اگر حفظ آبرو و حیثیت و کسب اعتبار در انظار جهانیان، بویژه در جهان غرب مطرح نبود، آخوندهای حاکم، بطور کلی خود را از شر و درد سر انتخابات راحت میکردند. بعبارت دیگر انتخابات در نظام اسلامی چیزی جز "ظاهر سازی،" و یا فریب و ریاکاری نیست. این واقعییتی است که پس از چهل ویکسال برهمه آشکار شده است. که نظام میخواهد وانمود نماید که اسلام "ناب" محمدی، ذره ای با نظام دمکراسی ناسازگاری ندارد. حتی در دمکراسی هم از نظامهای دمکراسی سبقت گرفته اند. چون نظام ولایت بر اصل دین و اخلاق و عقل نقصان ناپذیر خداوند یکتا و یگانه بنیان گذارده شده است، نه بر اساس قوانین بشری که عقل و خردش نقصان پذیر است. البته تنها انتخابات نیست که همچون ابزاری برای زینت بخشیدن به یک نظام  اسبتدادی استثنایی برساخته وحدت دین و قدرت، بکار گرفته میشود بلکه آن نهاد هایی که ضرورتا در نتیجه انتخابات پا به عرصه وجود میگذارند، از جمله نهادهای قانون اساسی، ریاست جمهوری، مجلس نمایندگان و تفکیک قوای سه گانه، همه بازتابی از اراده و امیال ولایت اند.

حکومت ولایت، از آغاز خود را ادامه "رسالت" و "امامت" و حکومتی مقدس و الهی خوانده است. در چنینی صورتی حکومت الهی چگونه میتواند سازگار با حاکمیت مردم باشد؟ آیا حکومتی که الهی ست، و کلام الهی منشاء مشروعیت و الهام بخش سیاست های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی آن است، میتواند نیازمند قانونی باشد ساخته دست بشر و بازتابنده  اراده بشری؟ آیا شرم آور نخواهد بود که حکومت اسلامی قرآن را که در آن پاسخ همه مشکلات بشر یافت شدنی ست و تامین کننده سعادت و پیشرفت بشر است، به نفغ قانون اساسی کنار بگذارد؟

تا چه حدی نظام موفق شده است که رای ملت را با رای ولی فقیه که بر جای امامت نشسته و بازتابنده رای الهی ست، آشتی دهد و سازگار سادخته است، چه نیاز بتوصیف است. هنوز بدرستی معلوم نیست که در نظام ولایت نقطه آغاز و آخر دین کجاست. مثلا بدرستی معلوم نیست حد و مرز قدرت و مسئولیت های ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی  که بر اساس میلیونها رای مردم برگزیده اند شده اند، از کجا آعاز میگردند و در چه محدوده ای پایان میگیردند. آیا این دو نهاد قانونی تا کنون در باره رابطه با امریکا، غنی سازی هسته ای بهر قیمیتی، امپراتور سازی، و جهانگشائیی نقشی ایفا کرده اند. آیا تا کنون در باره تعامل با امریکا یکی از حیاتی ترین مسائل کشور ما از آغاز تاکنون ، هرگز به بحث و گفتگو برخاسته اند که آیا به نفع مردم است و یا بنفع حکومت الی؟

نا همخوانی نظام ولایت بعنوان بازتابنده اراده الهی، بمانند پیامبر سلام با نظامی که قرار است باز تابنده اراده مردمی باشد، دارای نوسان بوده است. البته نهاد ولایت توانست بر دوقوای جمهوریت سلطه افکند و آنها را به تبعیت خود در آورد. در حالیکه تنش و تشنیج با ریاست قوه مجریه که با رای میلیونها مردم، اگرچه غیر مستقیم،  برگزیده میشود و ظاهرا بازتبنده اراده ملت بوده است، پیوسته دچار تنش و تشنج بود است. همین بس که سرنوشت ریاست جمهوری های پیشین را بیاد  بیاوریم. از رئیس جمهوری و شاه سلطان حسین محمد خاتمی گرفته تا رئیس جمهور کنونی. حتی در انتخابات اخیز نیزشاهد تنش ولایت و ریاست هستیم. در حالیکه ولایت در شیپور امنیت میدمد تا مردم را بپای صندوقهای رای بکشاند و باردیگر اعتبار و ابرو و حیثیت از دست رفته را به نظام بازگرداند. آقای رئیس جمهور از مسدود بودن انتخابات سخن میگوید و هشدار میدهد که شاه نیز دچار همین اشتباه شد و گرنه انقلاب 57 بوقوع نمی پیوست.

واقعیت آنستکه ولایت و پیروانش بر این باورند که با وجود قرآن ، کتابی که کلام اول و آخر را گفته است و بشر مجهول الهویه را شناخته و مناسب نیازها و خواسته اشان احکام لازم را صادر کرده است، چه نیازی ست به مراجع قانونگذاری. یعنی که انتخابات در حکومت اسلامی برای آن نیست که ملت نمایندگان خود را به مجلس فرستاده تا در آنجا بشور و مشورت پرداخته و از منافع مردم دفاع کنند و اراده و حاکمیت خود را بمنصه ظهور برسانند. این از ویژگیهای نظام دمکراسی غربی است.

برگزاری مراسم انتخابات در دمکراسی های غربی، چه در سطح پارلمانی و چه در سطح ریاست جمهوری، ابزاری ست در خدمت حاکمیت اراده  مردم، صرفنظر از نژاد و کیش و عقیده. حال آنکه در حکومت اسلامی پیوسته مردم رای داده اند و میدهند که از خود سلب حاکمیت کنند. مردم رای نمیدهند که اراده و قدرت خود را بیان نمایند بلکه در واقع با رای دادن هم خود را انکار میکنند و هم واقعیت را هم درد نحمل ناپذیر محرومیت در داد وستد جهانی را، هم درد مزمن محرومیت از کار و دستمزد را و هم زخم عمیق محرومیت از ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی را. چرا که تا کنون  نه توانسته اند «نه بگویند» و نه برگزیده ای را بر گزینند که بتواند نه بگوید.

هماکنون، ماهیت فریبکار آخوندهای حاکم و انتخاباتی که تا کنون برگزار کرده اند آشکار کردیده است. اما، تا چه حدی آگاهی بفریب روحانیت، در نظامی که از بکارگیری هر قهر و خشونتی، نظامی که شمشیر خود را برهر گردنی بدلخواه فرود آورد، میتواند همگان را به شرکت در انتخابات مجبور نماید، تنها میتوان بگمانه زنی پرداخت. چه بسا ندادن رای دارای هزینه های پیش بینی ناشده ای باشد. بگذریم که نظام با منابع مالی و لاجیستیکی که در اختیار دارد، میتواند بسیاری را به پای صندوق های رای بکشاند. بگذریم که با ابزار رادیو و تلویزیون میتواند مراسمی جعلی از شرکت پرشور و شوق مردم در انتخابات در سراسر کشور بمعرض نمایش بکذارد.

این بدان معناست که مهم نیست که مردم اینبار بمنظور حفظ "امنیت،" برغم تنفرشان از حضرت ولایت در انتخابات شرکت میکنند یا نه. چرا که مردم رای خود را دیر زمانی ست که صادر کرده اند. آنها رای خود را با نهادن جان خود در کف و در برابر گلوله های آتشین سپاهیان ولایت، بیان و بارها اعلام کرده اند که «حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم.» در منظر ولایت البته که این "کفر" است و نه رای. و این است که "باطل" است و باید آنرا از میان برداشت و نابود ساخت. 

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi